مشاعره با حرف ز

moh@mad · 21/6/23

~FaryadTosi~ گفت:
زین آتش نهفته که در سـ*ـینه ی من است
خورشید شعله ای است که در آسمان گرفت

زور نوشیدنی گر به غم عشق می‌رسید
ما را چنین خراب نمی‌دید هیچ‌کس

آدم حریص منع‌شدن‌هاست گر نبود
آن میوه را ز شاخه نمی‌چید هیچ‌کس

~NIKA~ · 22/6/23

moh@mad گفت:
زور نوشیدنی گر به غم عشق می‌رسید
ما را چنین خراب نمی‌دید هیچ‌کس

آدم حریص منع‌شدن‌هاست گر نبود
آن میوه را ز شاخه نمی‌چید هیچ‌کس

زِ عشق ناتمام ما جمالِ یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

moh@mad · 22/6/23

Sea گفت:
زِ عشق ناتمام ما جمالِ یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

زیر بار عشق قامت راست کردن ساده نیست
موج ها باری گران بر دوش دریا می کشند

قصه ی انگشتری بی مثلم اما بی نگین
دوستان از دست من شرمندگی ها می کشند

SelmA · 27/6/23

زلف‌آشفته و خِوی‌کرده و خندان‌لـ*ـب و سرخوش
پیرهن‌چاک و غزل‌خوان و صُراحی در دست

moh@mad · 27/6/23

SelmA گفت:
زلف‌آشفته و خِوی‌کرده و خندان‌لـ*ـب و سرخوش
پیرهن‌چاک و غزل‌خوان و صُراحی در دست

زلف و خط آن سرو قد سیمین بر
از مشک مسلسل است یا سنبل تر
زان زلف گفت عنبر و مشک خطر
از خط بفزود روی او زینت و فر

SelmA · 27/6/23

ز گریه مَردُمِ چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حالِ مَردُمان چون است

Mahii · 27/6/23

SelmA گفت:
ز گریه مَردُمِ چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حالِ مَردُمان چون است

زکوی میکده دوشش به دوش می بردند
امام شهر که سجاده می کشید به دوش

moh@mad · 30/6/23

Mahii گفت:
زکوی میکده دوشش به دوش می بردند
امام شهر که سجاده می کشید به دوش

زیر بار عشق قامت راست کردن ساده نیست
موج ها باری گران بر دوش دریا میکشند

YeGaNeH · 4/7/23

زدی آتشم به جان و ز منت خبر نباشد
خبرت شود زمانی که ز من اثر نباشد!

- مولانا

moh@mad · 6/7/23

YeGaNeH گفت:
زدی آتشم به جان و ز منت خبر نباشد
خبرت شود زمانی که ز من اثر نباشد!

- مولانا

زندگی هنگامه ی فریادهاست
سرگذشتی در گذشت یادهاست

زندگی تکرار جان فرسودن است
رنج ما تاوان انسان بودن است

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی