مشاعره با حرف گ

*NiLOOFaR* · 19/5/23

گفتم مَرو، رفتی و بد بیراه رفتی
بَس تند میرانی! نِگَه کن تا نیُفتی...

هوشنگ ابتهاج

moh@mad · 22/5/23

Niloofar.r گفت:
گفتم مَرو، رفتی و بد بیراه رفتی
بَس تند میرانی! نِگَه کن تا نیُفتی...

هوشنگ ابتهاج

گاهی خیال میکنم از من بریده ای
بهتر ز من برای دلـت برگزیده ای

از خــود سـوال میکـنم آیا چه ک رده ام
در فکر فرو می روم از من چه دیده ای

فرصت نمیدهی که کمی دردل کنم
گویا ازین نمـونه مـکرر شنیده ای...

قیصر امین پور

*NiLOOFaR* · 22/5/23

گفتم از دیوانگی زلفش بگیرم،عشق گفت
لایق این حلقه‌ی زنجیر هر دیوانه نیست!

فروغی بسطامی

*NiLOOFaR* · 22/5/23

گفتی چرا؟ سکوت من اما چرا نداشت
مانند بغض من که شکست و صدا نداشت

دیدم که واژه‌ها همه در انحصار
توستگشتم تمامِ حافظه را، یک هجا نداشت

YeGaNeH · 23/5/23

گفتنی نیست ولی بی تو کماکان در من
نفسی هست، دلی هست، ولی جانی نیست.‌..

- محمد عزیزی

moh@mad · 24/5/23

YeGaNeH گفت:
گفتنی نیست ولی بی تو کماکان در من
نفسی هست، دلی هست، ولی جانی نیست.‌..

- محمد عزیزی

گوشه‌گیران زود در دل‌ها تصرف می‌کنند

بیشتر دل می‌برد خالی که در کنج لـ*ـب است

صائب

YeGaNeH · 26/5/23

گفتمش در دل و جآنی
تو بگو من چِه کنم؟!
گفت نبض ضربآنی
تو بگو من چه کنم؟!

moh@mad · 26/5/23

YeGaNeH گفت:
گفتمش در دل و جآنی
تو بگو من چِه کنم؟!
گفت نبض ضربآنی
تو بگو من چه کنم؟!

گر چه در چشم تو مقدار ندارم لیکن

این قدر هست که درویش سر کوی توام

فروغی بسطامی

YeGaNeH · 29/5/23

گر چه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیست
حاصل خیره در آیینه شدنها آیا
دو برابر شدن غصهٔ تنهایی نیست؟!
بی‌سبب تا لـ*ـب دریا مکشان قایق را
قایقت را بشکن! روح تو دریایی نیست
آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد
آه! دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست
آن که یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لـ*ـب پنجره می‌آیی نیست
خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست

- فاضل نظری

moh@mad · 29/5/23

YeGaNeH گفت:
گر چه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیست
حاصل خیره در آیینه شدنها آیا
دو برابر شدن غصهٔ تنهایی نیست؟!
بی‌سبب تا لـ*ـب دریا مکشان قایق را
قایقت را بشکن! روح تو دریایی نیست
آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد
آه! دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست
آن که یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لـ*ـب پنجره می‌آیی نیست
خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست

- فاضل نظری

گفتم بغیر عشق چه باشدگناه من
گفتند زندگانی عاشق گنـ*ـاه اوست

جانا بهار صید زبان‌ بسته‌ایست لیک
چیزی که مایهٔ نگرانی است آه اوست

ملک الشعرا

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر آزمایشی اقلیم جادوگران

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی اقلیم جادوگران

مدیر آزمایشی اقلیم جادوگران

معاونت کل سایت رمان ۹۸

کاربر ممتاز

معاونت کل سایت رمان ۹۸

کاربر ممتاز

معاونت کل سایت رمان ۹۸

کاربر ممتاز

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین