مشاعره با حرف ه

POURIA · 5/3/23

moh@mad گفت:
همه دردم همه داغم همه عشقم همه سوزم
همه در هم گذرد هر مه و سال و شب و روزم

وصل و هجرم شده یکسان همه از دولت عشقت
چه بخندم چه بگریم چه بسازم چه بسوزم

هزار ناله کنم لیک بیخود از می عشق
چو چنگ بی‌خبرم از نوا و از زاری

از آن دمی که صراحی عشق تو دیدم
تهی و پر شده‌ام دم به دم قدح واری

moh@mad · 7/3/23

POURIA گفت:
هزار ناله کنم لیک بیخود از می عشق
چو چنگ بی‌خبرم از نوا و از زاری

از آن دمی که صراحی عشق تو دیدم
تهی و پر شده‌ام دم به دم قدح واری

هرگز مگو که کعبه ز بتخانه خوشتر است
هر جا که هست جلوه ی جانانه خوشتر است

با برهمن حدیث محبت رواست، لیک
در دام طایر حرم این دانه خوشتر است

(SINA) · 7/3/23

همه جا کشی می لاله گون ز ایاغ مدعیان دون
شکنی پیالهٔ ما که خون به دل شکستهٔ ما کنی

moh@mad · 7/3/23

POURIA گفت:
هر دم از درد بنالم که فلک هر ساعت
کندم قصد دل ریش به آزار دگر

بازگویم نَهَ در این واقعه حافظ تنهاست
غرقه گشتند در این بادیه بسیار دگر

هر شب ز عشق روی تو این چشم لعبت باز من
در خون نشیند تا کند چون روز روشن راز من

از دیده گر در پیش دل سیلی نرفتی هر نفس
آتش به جانم در زدی این آه برق‌انداز من

moh@mad · 7/3/23

(SINA) گفت:
همه جا کشی می لاله گون ز ایاغ مدعیان دون
شکنی پیالهٔ ما که خون به دل شکستهٔ ما کنی

همی نالم به دردا همی گریم به زارا
که ماندم دور و مهجور من از یار و دیارا

الا ای باد شبگیر ازین شخص زمین‌گیر
ببر نام و خبر گیر ز یار نامدارا

(SINA) · 8/3/23

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما

POURIA · 10/3/23

(SINA) گفت:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما

همه کس را تن و انـ*ـدام و جمال است و جوانی
وین همه لطف ندارد تو مگر سرو روانی

POURIA · 10/3/23

moh@mad گفت:
هر شب ز عشق روی تو این چشم لعبت باز من
در خون نشیند تا کند چون روز روشن راز من

از دیده گر در پیش دل سیلی نرفتی هر نفس
آتش به جانم در زدی این آه برق‌انداز من

هر جور کز تو آید بر خود نهم غرامت
جرم تو را و خود را بر خود نهم تمامت

moh@mad · 10/3/23

POURIA گفت:
همه کس را تن و انـ*ـدام و جمال است و جوانی
وین همه لطف ندارد تو مگر سرو روانی

هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست
پنجه بر زورآوران انداختن فرهنگ نیست

POURIA · 10/3/23

moh@mad گفت:
هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست
پنجه بر زورآوران انداختن فرهنگ نیست

هر سلطنت که خواهی می‌کن که دلپذیری
در دست خوبرویان دولت بود اسیری

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

حامی انجمن رمان ۹۸

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

حامی انجمن رمان ۹۸

حامی انجمن رمان ۹۸

کاربر ممتاز

حامی انجمن رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین