مشاعره با واژه‌ی انتخابی

moh@mad · 25/1/23

Moubina گفت:
زندگی شاید ان لبخندیست ک دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیاتست میان دو سکوت

با زندگی لطفا

زندگی یک عمر درس عاشقی را یاد داد
عاشقی یک زندگی را لحظه ای بر باد داد

با عروس لطفا

matieh · 27/1/23

عروس ار به مهر اندرون همچو اوست
سزد گر برآیند هر دو ز پوست
یکی روی آن بچهٔ اژدها
مرا نیز بنمای و بستان بها

خالص لطفا

moh@mad · 27/1/23

matieh گفت:
عروس ار به مهر اندرون همچو اوست
سزد گر برآیند هر دو ز پوست
یکی روی آن بچهٔ اژدها
مرا نیز بنمای و بستان بها

خالص لطفا

روی از خدا به هر چه کنی شرک خالص است
توحید محض کز همه رو در خدا کنیم

پیراهن خلاف به دست مراجعت
یکتا کنیم و پشت عبادت دو تا کنیم

محبت لطفا

matieh · 27/1/23

آنروز که آتش محبت افروخت
عاشق روش سوز ز معشوق آموخت

از جانب دوست سرزد این سوز و گداز
تا در نگرفت شمع پروانه نسوخت

دلتنگ لطفا

moh@mad · 29/1/23

matieh گفت:
آنروز که آتش محبت افروخت
عاشق روش سوز ز معشوق آموخت

از جانب دوست سرزد این سوز و گداز
تا در نگرفت شمع پروانه نسوخت

دلتنگ لطفا

ماهی که به قد سرو روانم آمد
دلتنگی او آفت جانم آمد
دلتنگ چنان شد که اگر جهد کنم
گِرد دل او بر نتوانم آمد

هجران لطفا

matieh · 29/1/23

moh@mad گفت:
ماهی که به قد سرو روانم آمد
دلتنگی او آفت جانم آمد
دلتنگ چنان شد که اگر جهد کنم
گِرد دل او بر نتوانم آمد

هجران لطفا

در عشق، چو رودکی، شدم سیر از جان
از گریهٔ خونین مژه‌ام شد مرجان
القصه که: از بیم عذاب هجران
در آتش رشکم دگر از دوزخیان

کرشمه لطفا

moh@mad · 29/1/23

matieh گفت:
در عشق، چو رودکی، شدم سیر از جان

از گریهٔ خونین مژه‌ام شد مرجان

القصه که: از بیم عذاب هجران

در آتش رشکم دگر از دوزخیان

کرشمه لطفا

کرشمه‌ای کن و بازار ساحری بشکن
به غمزه رونق و نامـ*ـوس سامری بشکن

به باد ده سر و دستار عالمی یعنی
کلاه گوشه به آیین سروری بشکن

شوق لطقا

matieh · 29/1/23

moh@mad گفت:
کرشمه‌ای کن و بازار ساحری بشکن
به غمزه رونق و نامـ*ـوس سامری بشکن

به باد ده سر و دستار عالمی یعنی
کلاه گوشه به آیین سروری بشکن

شوق لطقا

ز حرص طلعت او بر زند ز گردون سر
ز شوق خدمت او برنهد به خاک جبین
زهی زدوده و افزوده دین و دولت را
به رأی های صواب و به عزم های متین

گره لطفا

moh@mad · 29/1/23

matieh گفت:
ز حرص طلعت او بر زند ز گردون سر
ز شوق خدمت او برنهد به خاک جبین
زهی زدوده و افزوده دین و دولت را
به رأی های صواب و به عزم های متین

گره لطفا

معاشران گره از زلف یار باز کنید
شبی خوش است بدین قصه‌اش دراز کنید

قفس لطفا

matieh · 29/1/23

مرغ دل در قفس سـ*ـینه ز شوق
می‌کند قصد به پرواز امشب
دانه از مرغ دلم باز مگیر
که شد از بانگ تو دمساز امشب

عطر لطفاً

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین