مشاعره با حرف ط

moh@mad · 19/6/22

Mahii گفت:
طرف کرم زکس نبست این دل پر امید من
گرچه سخن همی برد قصه من به هر طرف

طلوع کن که چنان افتابگردانها
مرا دو چشم نظرباز با تو خواهد بود
برای دادن عمر دوباره ای به دلم
تو خواهی امد و اعجاز با تو خواهد بود

~ĤaŊaŊeĤ~ · 19/6/22

طره را تاب مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا ندمی در خویشم

moh@mad · 19/6/22

حنانه سادات هاشمی گفت:
طره را تاب مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا ندمی در خویشم

طبعم از لعل تو اموخت در افشانی ها
ای رخت چشمه خورشد درخشانی ها

گر بدین جلوه به دریاچه اشکم تابی
چشم خورشید شود خیره ز رخشانی‌ها

paeez81 · 11/7/22

طبق قانون مصوب شده در چشمانت
باید یک عمر بمانند به در چشمانت

moh@mad · 15/7/22

paeez81 گفت:
طبق قانون مصوب شده در چشمانت
باید یک عمر بمانند به در چشمانت

طلسم ما و من بشکن دویی بگذار و واحد شو
ز یکتایی توان دیدن جمال یار یکتا را

paeez81 · 1/1/23

طالع اگر مدد دهد، دامَنَش آوَرَم به کف
گر بِکَشَم زهی طَرَب، ور بِکُشَد زهی شرف

moh@mad · 4/1/23

paeez81 گفت:
طالع اگر مدد دهد، دامَنَش آوَرَم به کف
گر بِکَشَم زهی طَرَب، ور بِکُشَد زهی شرف

طرفه می‌دارند یاران صبر من بر داغ و درد
داغ و دردی کز تو باشد خوشترست از باغ ورد

matieh · 20/1/23

طوق جنون سلسله شد باز مکن سلسله را
لابه گری می‌کنمت راه تو زن قافله را

moh@mad · 22/1/23

matieh گفت:
طوق جنون سلسله شد باز مکن سلسله را
لابه گری می‌کنمت راه تو زن قافله را

طبعم از لعل تو آموخت درافشانی‌ها
ای رخت چشمه خورشید درخشانی‌ها

سرو من صبح بهار است به طرف چمن آی
تا نسیمت بنوازد به گل‌افشانی‌ها

matieh · 23/1/23

طوطیم گویی از آن قند لـ*ـب آموخت سخن
که به دل آب کند شکر گویایی را

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی