مشاعره با کلمه‌ی درد

moh@mad · 6/1/23

دردی که از حسرت دیدار تو دارم که طبیب
عاجر امد که مرا چاره درمان تو نیست

Morad · 7/1/23

moh@mad گفت:
دردی که از حسرت دیدار تو دارم که طبیب
عاجر امد که مرا چاره درمان تو نیست

تا کجای قصه باید ز دلتنگی نوشت؟

تا به کی بازیچه بودن توی دست سرنوشت؟

تا به کی با ضربه های درد باید رام شد؟

یا فقط با گریه های بی قرار آرام شد؟

moh@mad · 9/1/23

Morad گفت:
تا کجای قصه باید ز دلتنگی نوشت؟

تا به کی بازیچه بودن توی دست سرنوشت؟

تا به کی با ضربه های درد باید رام شد؟

یا فقط با گریه های بی قرار آرام شد؟

من از طبیب و پرستار هر دو آزادم
دوای درد من این درد بی‌دوای من است

matieh · 16/1/23

شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید
مگر مساحت رنج مرا حساب کنید
محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید
خطوط منحنی خنده را خراب کنید

moh@mad · 16/1/23

matieh گفت:
شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید
مگر مساحت رنج مرا حساب کنید
محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید
خطوط منحنی خنده را خراب کنید

بهر درد دل ما از تو دوایی نرسید
سعی بسیار نمودیم بجایی نرسید

ما اسیران بتو هرگز ننمودیم وفا
که همان لحظه بما از تو جفایی نرسید

matieh · 18/1/23

دردیست درد عاشقی کان را تو حاشا می کنی
گشتم زه احوالت جوان در قلب ما جا میکنی

moh@mad · 19/1/23

matieh گفت:
دردیست درد عاشقی کان را تو حاشا می کنی
گشتم زه احوالت جوان در قلب ما جا میکنی

درد دلم را طبیب چاره ندانست
مرهم این ریش پاره پاره ندانست
راز دلم را به صبر گفت بپوشان
حال دل غرقه از کناره ندانست

matieh · 19/1/23

غیرتم آید شکایت از تو به هر کس
درد اَحِبّا نمی‌برم به اطبا

moh@mad · 19/1/23

matieh گفت:
غیرتم آید شکایت از تو به هر کس

درد اَحِبّا نمی‌برم به اطبا

هم به درد این درد را درمان کنم
هم به صبر این کار را آسان کنم

یا برآرم پای جان زین آب و گل
یا دل و جان وقف دلداران کنم

matieh · 20/1/23

برفتند با سوگواری و درد
ز درگاه کی شاه برخاست گرد

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین