خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,471
امتیاز واکنش
22,977
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 48 دقیقه
نشسته‌ام در انتظارِ این غبارِ بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی‌زند
گذرگهی است پر ستم که اندر او به غیر غم
یک صلای آشنا به رهگذر نمی‌زند...
دلی که پیش تو ره یافت باز پس نرود
هواگرفته عشق از پی هـ*ـوس نرود

به بوی زلف تو دم می‌زنم درین شب تار
وگرنه چون سحرم بی تو یک نفس نرود


مشاعره با اشعار هوشنگ ابتهاج

 
  • تشکر
Reactions: paeez81

paeez81

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/4/21
ارسال ها
1,301
امتیاز واکنش
25,588
امتیاز
368
سن
22
زمان حضور
34 روز 7 ساعت 44 دقیقه
دیر است، گالیا
در گوش من فسانه دلدادگی مخوان!
دیگر ز من ترانهٔ شوریدگی مخواه!


مشاعره با اشعار هوشنگ ابتهاج

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,471
امتیاز واکنش
22,977
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 48 دقیقه
دیر است، گالیا
در گوش من فسانه دلدادگی مخوان!
دیگر ز من ترانهٔ شوریدگی مخواه!
هنگام بـ*ـو*سه و غزل عاشقانه نیست
هر چیز رنگ آتش و خون دارد این زمان
هنگامه رهایی لبها و دست هاست
عصیان زندگی است


مشاعره با اشعار هوشنگ ابتهاج

 
  • تشکر
Reactions: Moubina

Moubina

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/11/22
ارسال ها
181
امتیاز واکنش
702
امتیاز
188
زمان حضور
15 روز 16 ساعت 47 دقیقه
هنگام بـ*ـو*سه و غزل عاشقانه نیست
هر چیز رنگ آتش و خون دارد این زمان
هنگامه رهایی لبها و دست هاست
عصیان زندگی است
ز عشقت بند بند این دل دیوانه می لرزد
خرابم‌میکنی اما خرابی باتو می ارزد


مشاعره با اشعار هوشنگ ابتهاج

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

Morad

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/12/22
ارسال ها
257
امتیاز واکنش
1,347
امتیاز
133
محل سکونت
شیراز
زمان حضور
9 روز 18 ساعت 56 دقیقه
ز عشقت بند بند این دل دیوانه می لرزد
خرابم‌میکنی اما خرابی باتو می ارزد
دیر است، گالیا

در گوش من فسانه دلدادگی مخوان!

دیگر ز من ترانهٔ شوریدگی مخواه!


مشاعره با اشعار هوشنگ ابتهاج

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,471
امتیاز واکنش
22,977
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 48 دقیقه
دیر است، گالیا

در گوش من فسانه دلدادگی مخوان!

دیگر ز من ترانهٔ شوریدگی مخواه!
همه مرغان هم آواز پراکنده شدند
آه از این باد بلاخیز که زد در چمنم

نی جدا زان لـ*ـب و دندان چه نوایی دارد
من ز بی هم نفسی ناله به دل می شکنم


مشاعره با اشعار هوشنگ ابتهاج

 
  • تشویق
Reactions: Morad

matieh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/1/23
ارسال ها
304
امتیاز واکنش
525
امتیاز
133
سن
19
محل سکونت
پس کوچه‌ های خیس شهر
زمان حضور
3 روز 21 ساعت 59 دقیقه
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه می‌بینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است
که چو بر می‌کشم از سـ*ـینه نفس
نفسم را برمی‌گرداند:tobedb:


مشاعره با اشعار هوشنگ ابتهاج

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,471
امتیاز واکنش
22,977
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 48 دقیقه
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه می‌بینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است
که چو بر می‌کشم از سـ*ـینه نفس
نفسم را برمی‌گرداند:tobedb:
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ی ایام دل آدمیان است

دل بر گذر قافله ی لاله و گل داشت
این دشت که پامال سواران خزان است


مشاعره با اشعار هوشنگ ابتهاج

 
  • تشکر
Reactions: POURIA

POURIA

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/2/23
ارسال ها
244
امتیاز واکنش
452
امتیاز
103
محل سکونت
مشهد
زمان حضور
1 روز 6 ساعت 35 دقیقه
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ی ایام دل آدمیان است

دل بر گذر قافله ی لاله و گل داشت
این دشت که پامال سواران خزان است
تنگ غروب و هول بیابان و راه دور
نه پرتو ستاره و نه ناله ی جرس

خونابه گشت دیده ی کارون و زنده رود
اي پیک آشنا برس از ساحل ارس


مشاعره با اشعار هوشنگ ابتهاج

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,471
امتیاز واکنش
22,977
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 48 دقیقه
تنگ غروب و هول بیابان و راه دور
نه پرتو ستاره و نه ناله ی جرس

خونابه گشت دیده ی کارون و زنده رود
اي پیک آشنا برس از ساحل ارس
سـ*ـاقی به دست باش که این سرخوش می پرست
چون خم ز پا نشست و هنوزش خمار توست

هر سوی موج فتنه گرفته ست و زین میان
آسایشی که هست مرا در کنار توست


مشاعره با اشعار هوشنگ ابتهاج

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا