مشاعره با حرف گ

Alone.wolf · 22/7/22

moh@mad گفت:
گر آن گلبرگ خندان در گلستانی دمی خندد
در آن گلشن گلی بر گلبن دیگر نمی‌خندد

ز عشرت زان گریزانم که از غم گریم ایامی
در این محفل به کام دل دمی گر بیغمی خندد

گر موجد گندم بود از چیست که زارع

از نان جوین سیر به قدر عدسی نیست

هر سر به هوای سر و سامانی ما را

در دل بجز آزادی ایران هوسی نیست

moh@mad · 2/8/22

Alone.wolf گفت:
گر موجد گندم بود از چیست که زارع

از نان جوین سیر به قدر عدسی نیست

هر سر به هوای سر و سامانی ما را

در دل بجز آزادی ایران هوسی نیست

گشته خیال همنشین با عاشقان اتشین
غایب مباد صورتت یک دم ز پیش چشم ما

SaNia♡ · 28/8/22

گر چه مجنونم و صحرای جنون جای من است
لیک دیوانه‌تر از من، دل شیدای من است

moh@mad · 28/8/22

سانیا بهمنی گفت:
گر چه مجنونم و صحرای جنون جای من است
لیک دیوانه‌تر از من، دل شیدای من است

گرفتارم به چشمانی که میبارد ز سوی تو
به ان مهتاب زیبایی که میتابد ز سوی تو
چه حس دلنشینی که نشیند بر دل و جانم
که باشم حرف کوتاهی میان گفتگوی تو

SaNia♡ · 2/9/22

moh@mad گفت:
گرفتارم به چشمانی که میبارد ز سوی تو
به ان مهتاب زیبایی که میتابد ز سوی تو
چه حس دلنشینی که نشیند بر دل و جانم
که باشم حرف کوتاهی میان گفتگوی تو

گر این همه وارسته و آزاد نبودم
چون سرو، چرا بهره‌ی من بی ثمری بود
روزی که ز عشق تو شدم بی خبر از خویش
دیدم که خبر‌ها، همه از بی خبری بود

moh@mad · 6/9/22

سانیا بهمنی گفت:
گر این همه وارسته و آزاد نبودم
چون سرو، چرا بهره‌ی من بی ثمری بود
روزی که ز عشق تو شدم بی خبر از خویش
دیدم که خبر‌ها، همه از بی خبری بود

گر به رخسار چو ماهت صنما مینگرم
به حقیقت اثر لطف خدا مینگرم
راه عشق تو دراز ست ولی سعدی روار
میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم