هو یا حق
نقد و بررسی دلنوشته رگ وسواس
نوشته ᭄⌬෴ثــنا قاسـمی෴⌬᭄
" تنها یک چراغ است که مرا هدایت می کند و آن چراغ تجربه است "
پیش از شروع بهتر است کمی درمورد برخی نکات صحبت کنیم:
ژانر تراژدی و ژانر مذهبی:
ژانر تراژدی چیست؟
در این نوع متن ها چه رمان و چه دلنوشته داستان زندگی افرادی رنج کشیده و اتفاقات پر تنشی که در زندگیشان اتفاق میفتد روایت میشود، زندگی که از اتفاقات ناگوار و ناراحت کننده مملوست.
این ژانر را دختری پولدار و بدون غم و درد که حتی طعم گرسنگی را هم نچشیده نمیتواند بنویسد. کسی که چیزی را حس نکرده نمیتواند آن را توصیف کند چه برسد به اینکه بخواهد بنویسد. خانمی که تاحالا هر چیزی که خواسته برایش فراهم بوده، سردش نشده و خلاصه غمی ندارد نمیتواند این ژانر را بنویسد. این نوع نوشته باید با صحنه ای ناراحت کننده همانند فوت عزیزترین فرد زندگی شخصیت اصلی شروع شود، با غم و بغض ادامه پیدا کند و با نا امیدی تمام شود.
به طور خلاصه به حضورتان برسانم که باید طوری بنویسید که خواننده بعد از خواندن متن شما تا یک ماه افسردگی بگیرد!(برای درک این که تا چه حد باید درد و رنج را از طریق نوشته القا کنیدمثال زده شد!) چیزی که بسیار قابل اهمیت است این است که بعضی ها در قسمت ژانر {کلمه} درام را مینویسد این بسیار متحیر کننده است.
البته چندان هم دور از فکر نیست زیرا بیشتری از نویسنده ها فرق بین ژانر و سبک را درک نمیکنند. به امید خدا در مقالۀ بعدی بحث ما همین خواهد بود و شما متوجه خواهید شد که ژانر با سبک بسیار متفاوت است.
ژانر مذهبی چیست؟
در این ژانر نویسنده راجع به اتفاقاتی که در مذهبهای مختلف میفتد مینویسد و رمان را تشکیل میدهد. این نوع ژانر تنها مربوط به دین اسلام نیست، بر فرض بگویید که برای این ژانر تنها راجع به دین اسلام نوشت. میتوانید راجع به دختری یهودی بنویسید که با دین پدر و مادرش مشکل دارد، میتواند راجع به پسری هندو بنویسید که میخواهد مسیحی شود و کلی داستانهای جالب و آموزنده. نقطۀ قوت این ژانر این است که میتوانیم از آن چیزهای خوبی یاد بگیریم و اطلاعات عمومی، مذهبیمان را افزایش دهیم و نقطه ضعف این ژانر غریب بودن آن در بین بقیۀ ژانرهاست.
تا در قسمت ژانر کلمۀ مذهبی را مینگریم در ذهنمان این موضوع شکل میگیرد که قرار است با دختری عیاش و پسری بسیجی روبهرو شویم که قرار است پسر داستان دختر را به صراط مستقیم هدایت کند اما حقیقت این نیست دوستان
درست است که باید راجع به ادیان مختلف نوشته شود اما نویسندگان گرامی باید توجه داشته باشند که توهین به دین و مذهب دیگران ممنوع است.
نه کسی حق دارد به دین ما مسلمانان توهین کند و نه ما مسلمانان حق توهین به بقیه ادینان را داریم.
در سخنان بالا کمی تا قسمتی متوجه هدف هر ژانر شدیم. این توضیحات چه درمورد رمان و چه درمورد دلنوشته صدق میکند. دلنوشته و رمان هایی که ژانر تراژدی مذهبی داردند در بسیاری از موارد متون خشک بی عاطفه و خسته کننده تحویل خوانندگان میدهند! البته همیشه استثناعات را هم باید در نظر گرفت و همه این نوشته ها اینطور نیستند.
پیشنهاد من برای نویسندگان تازه کار این است که تا حد امکان دو ژانر مذهبی و تراژدی را جدا از هم و یا به صورت ترکیب با ژانر های دیگر استفاده کنند تا زمانی که تجربه کافی را برای ترکیب این دو به دست آورند.
بعد از تمامی این سخنان به بحث اصلی میرسیم. دلنوشته رگ وسواس!
اصولا در طول مدتی که به عنوان منتقد فعالیت میکنید به صورت خودکار یاد میگیرید که چگونه از زاویه دیگری نگاه کنید و اشکالات را بیابید و همینطور یاد میگیرید که با راه حل دادن سعی در رفع آن کنید.
در آغاز همان موضوع ژانر است . به نظر من ژانر انتخابی شما با متنهایتان سازگار نیست. درواقع این که صرفا فردی اسیر دست دیگری باشد یا مجبور ب فرمان برداری از او باشد یک مشکل مذهبی نیست و اگر در این بین چیز های کوچکی به اتفاق بی انجامد تراژدی نیست! بلکه باید از نظر محتوا حوادث و بیان احساسات خیلی خلاقیت به خرج داد.
پیشنهاد من برای حل این مورد این است که یا ژانر مذهبی را از یخش ژانر حذف و یا آن را با ژانری که کمی بیشتر سازگار باشد همانند ژانر اجتماعی تعویض کنید.
مورد بعدی محتوای نوشته ها و نخوه نگارش آنهاست برای مثال:
(چه کسی میداند
از حرف های ذهنم؟ چه کسی میداند
از صدای وهم برانگیز او که چندش وار میگوید و من..مجبور به اطاعت هستم.
اطاعتی که هیچگاه نباید غیر دستور او بشود. وگرنه زمین و زمان را بر هم خواهد ریخت.
قلبم را بر دهانم خواهد آورد. ریه هایم را سنگین خواهد کرد تا نتوانم نفس بکشم ...و باز زنگ اخطار به صدا در میاید.)
متن بالا یک پارچگی کمی دارد و از کمله ربط (از) به درستی استفاده نشده نمونه زیر را بخوانید
(چه کسی حرف های ذهنم را میداند؟ چه کسی صدای وهم برانگیز او را که چندش وار میگوید را میشنود؟ و من..مجبور به اطاعت هستم. اطاعتی که همیشه باید از فزمن های او باشد. وگرنه زمین و زمان را بر هم خواهد ریخت. قلبم را از بدنم بیرون خواهد کشید و فشار دست هایش بر دور گردنم، ریه هایم را سنگین خواهد کرد تا نتوانم نفس بکشم ...و باز زنگ اخطار پایان زندگانیام به صدا در میاید.)
مورد بعدی به همرتبط بودن پارتهاست. لطفا اگر پارتهایتان دنباله دار است آنهارا دریک پست ارائه دهید زیرا اگر ادامه آن به پست بعدی موکول گردد ممکن است کمی باعث بروز مشکل شودمانند
( کاش از عشق بود و شکست عشقی ..اما شکستی که من خورده بودم، خورده هایش در جای جای ذهنم فرو میرفتند و من فریاد میزدم. فریاد میزدم که بس کند. و او سرخوشانه پایش را روی تکه ای دیگر از شکسته های وجودم فشار میدهد. )
( اما دیگر نمیتوانستم تحمل کنم. از جان و حیات من چه میخواست؟ چرا معنی زندگی را از من دور ساخته بود؟ چرا تمام و کمال فکرم را در دستان نجس و زمخت خود به افسار گرفته بود؟ میگفت خوبی مرا میخواهد. میگفت کار های من زندگی دیگران را تحت شعاع قرار خواهد داد. و من برای دیگران دل میسوزاندم. از ته قلبم ..چرا باید کار من زندگی دیگران را خراب سازد؟ و این دلیل مزخرف ذهن من بود که باعث میشد او بگوید که هرچه من گفتم را اگر انجام ندهی، دنیا را برایت خراب خواهم کرد. و منِ ساده، باور میکردم.)
این دو متن بالا را در پست هایی جدارائه داده بودید و از نظر من کمی گمراه کننده بود.
در حالت کلی دلنوشته شما قابل قبول است.
به عنوان یک نویسنده جای کار بسیاری دارید و باید برای پیشرفت تلاش کنید.
حس آمیزی و فضا سازی داستان تا حدودی خوب است اما میتواند بهتر از این باشد. برای بهتر کردن آن باید از ترکیبات وصفی جدید، تشبیه، استعاره و جانبخشی، تناسب و بسیاری دیگر از آرایه های ادبی استفاده کنید.
باشد که شاهد آثار بیشتری از شما باشیم.
.
.
.
باتشکر بابت انتقاد پذیری شما
تیم نقد رمان ۹۸
goli.e