مشاعره با حرف س

moh@mad · 22/11/21

حنانه سادات هاشمی گفت:
سرمایه ی عیش، صحبت یاران است
دشواری مرگ، دوری ایشان است
چون در دل خاک نیز یاران جمعند
پس زندگی و مرگ به ما یکسان است

سود و سرمایهٔ من گر رود باکی نیست
ای تو عمر من و سرمایهٔ هر سود بیا
مونس جان و دلم بیرخ تو صبری بود
آتشت صبر و قرارم همه بربود بیا

مولانا

~ĤaŊaŊeĤ~ · 28/11/21

ستاره‌ی شب هجران نمی‌فشاند نور
به بام قصر برآ و چراغ مه بر کن

moh@mad · 28/11/21

حنانه سادات هاشمی گفت:
ستاره‌ی شب هجران نمی‌فشاند نور
به بام قصر برآ و چراغ مه بر کن

سوختن با اتش است و عشق با دیوانگی
عشق بر هر دل که زد اتش چو من دیوانه بود

~ĤaŊaŊeĤ~ · 28/11/21

سخن عشق نه آن است که آید بر زبان
ساقیا می‌ ده و کوتاه کن این گفت و شنفت

moh@mad · 2/12/21

حنانه سادات هاشمی گفت:
سخن عشق نه آن است که آید بر زبان
ساقیا می‌ ده و کوتاه کن این گفت و شنفت

سـ*ـینه چاک است و جگر ریش و دل افگار مرا
کرد عشق تو به صد درد گرفتار مرا

~ĤaŊaŊeĤ~ · 20/12/21

سـ*ـینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت

Amir mohammad · 20/12/21

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست

که هر چه بر سر ما می‌رود ارادت اوست

نظیر دوست ندیدم اگر چه از مه و مهر

نهادم آینه‌ها در مقابل رخ دوست

-PANAHツ · 25/12/21

سـ*ـاقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست؟

moh@mad · 27/12/21

-PANAHツ گفت:
سـ*ـاقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست؟

سخت به ذوق میدهد باد ز بـ*ـو*ستان نشان
صبح دمید و روز شد خیز و چراغ وانشان
گر همه خلق را چو من بی دل و سرخوش میکنی
روی به صالحان نما خمر به زاهدان چشا

~ĤaŊaŊeĤ~ · 28/12/21

ستاره‌ی شب هجران نمی‌فشاند نور
به بام قصر برآ و چراغ مه بر کن

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

دستیار تالار کتاب گویا

کاربر ممتاز

دستیار تالار کتاب گویا

کاربر ممتاز

دستیار تالار کتاب گویا

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

کاربر ممتاز

دستیار تالار کتاب گویا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین