خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Z.a.H.r.A☆

مدیر تالار ماورا
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
  
عضویت
19/7/21
ارسال ها
1,348
امتیاز واکنش
9,400
امتیاز
333
محل سکونت
Otherworld
زمان حضور
168 روز 9 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام اثر: آندریاس
نویسنده:زهرا بهشتی فر کاربر انجمن رمان 98
ژانر: فانتزی، معمایی
ناظر: Vahide.s.shefakhah
خلاصه:
همیشه دنبال صلح و آرامش بود و برعکس همنوعانش که باعث آزار و اذیت انسان ها می‌شدند، او به انسان ها کمک می‌کرد. به راستی این پسر که بود؟ چه باعث می‌شد همنوعانش از او متنفر باشند؟ این ها سوالاتی بودند که مدام از خود می‌پرسید اما جوابی برای آن ها پیدا نمی‌کرد. اما آیا او می‌تواند هویت گمشده‌ی خودش را پیدا کند؟


نقد و بررسی داستان کوتاه آندریاس | zahraa کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: MĀŘÝM، S.salehi، MaRjAn و 2 نفر دیگر

زینب باقری

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
19/3/21
ارسال ها
93
امتیاز واکنش
1,965
امتیاز
203
سن
20
محل سکونت
ایران
زمان حضور
21 روز 12 ساعت 31 دقیقه
به نام خالق یکتا
نقد داستان آندریاس
زبان نوشته باید دقیق باشد و یک حس را منتقل کند.
فریبا وفی
خلق یک دنیای فانتزی کار راحتی است. هرکسی می‌تواند با بستن چشمان و به کار گرفتن قوه‌ی تخیل و چند روز فکر کردن، یک دنیای فانتزی را به وجود بیاورد. اما فرقی که نویسنده با افراد معمولی دارد این است که این دنیا را جوری به واژه تبدیل می‌کند که این واژه‌ها ناخوداگاه در ذهن خواننده تصویرسازی می‌کنند. یعنی شاید شما رمان نوشته‌ باشید، اما خواننده آن را مانند یک فیلم در ذهنش می‌بیند.مزه‌ی رمان فانتزی هم به همین تصور دنيای جدید است.
فضاسازی ضعیف است. هیچ‌کدام از فضاهای رمان را توصیف نکرده‌اید؛ نه سرزمینی که آندریاس در آن زندگی میکند، نه فضای دادگاه و نه خانه‌ی آندریاس را. پس خواننده چگونه وارد دنیای فانتزی رمان شود وقتی حتی نمی‌تواند آن را تصور کند؟ دنیایی را که ساخته‌اید، به ما هم نشان دهید. فراموش نکنید که فضاسازی یکی از مهم‌ترین عناصر ژانر فانتزی است؛ زیرا دنیای موجود در آن، با دنیای ما فرق دارد و شما خالق آن دنیا هستید، پس باید به ما نشان دهید چه خلق کرده‌اید! یک نکته مثبت در نوشته‌تان این است که از حواس پنجگانه بهره گرفته‌اید. مثل صدای آبشار و...
اما بهتر است آنچه را که آندریاس می‌بیند توضیح دهید. مثلا او وقتی برای اولین بار وارد خانه‌ی انسانی‌اش شد، باید کمی کنجکاو می‌شد و به اطراف نگاه می‌کرد. از این طریق می‌توانستید داخل خانه را توصیف کنید تا ما هم ملتفت شویم که اوضاع از چه قرار است.
توضیحات کمی ناقص است. رمان باید مانند فیلم باشد اما شما طوری نوشتید که انگار تکه‌ای از فیلم برش داده شده و ناگهان به قسمت دیگری می‌پرد. مثل این جمله:
- زودباش بیا بریم! هوا داره تاریک میشه، خطرناکه!

این‌بار آندریاس دیگر نتوانست جلوی خودش را بگیرد و به سمتش دوید.
- مارسل دعا کن دستم بهت نرسه!
مارسل همانطور که با خنده فرار می‌کرد، گفت:
-مطمئنم دستت بهم نمی‌رسه!
آندریاس که به نفس نفس افتاده بود، سرجایش ایستاد.

انگشتش را تهدید آمیز به سمت مارسل که با فاصله‌ی طولانی از او روی زمین نشسته بود، گرفت و گفت...
در اینجا شما لحظه‌ی نشستن مارسل را بیان نکردید. به علاوه، باید میگفتید آندریاس چند لحظه‌ای دنبال مارسل دوید و بعد خسته شد، چون اینطوری مثل این است که بلافاصله خسته شده و به نفس نفس افتاده. خواننده‌ی بیچاره که نمی‌داند آنجا چه اتفاقی دارد میفتد و چشمش به نوشته‌ی شماست تا از کارهای شخصیت‌ها خبردار شود.
بهتر است هنگام ورود شخصیت‌ها به داستان (مثل ورود آتحان و مارسل) کمی اطلاعات درمورد ظاهر و شخصیت آنها به خواننده بدهید. منظورم از این حرف دادن مستقیم اطلاعات نیست؛ بلکه به‌طور غیرمستقیم به آنها شخصیت ببخشید طوری که انگار وجود دارند. همان‌طور که نیکولاس را در ابتدای ورود توصیف کردید یا درمورد رافائل غیرمستقیم فهماندید که او یک آدم سرد و بی‌رحم است؛ مانند بقیه هم‌نوعانش. این شگرد را برای سایر شخصیت‌ها هم به کار بگیرید.
شخصیت‌پردازی متوسط است. شخصیت‌های مهم را اصلا توصیف نکرده‌اید که این یکی از مواردی است که به شخصیت‌پردازی لطمه می‌زند. دیالوگ‌ها کم است؛ ایرادی ندارد؛ اما میتوانید از دیالوگ برای شخصیت‌پردازی بهتر استفاده کنید. چون اگر دقت کنید، همه‌ی ما لحن و گفتار منحصر به خودمان را داریم. پس برای شخصیت‌های یک داستان هم باید این چنین باشد.
رمان کمی در انتقال حس می‌لنگد و به‌وضوح دلیل آن به کار نگرفتن حس‌آمیزی است. یقیناً فرق زیادی وجود دارد بین "او ترسید" و "قلبش مانند قلب گنجشک می‌زد، دستانش می‌لرزید و نفس در سـ*ـینه‌اش حبس شده بود."
آندریاس از لحظه‌ی شروع با فراز و نشیب‌های فراوانی روبه‌رو است و ترس و حیرت زیادی را تجربه میکند؛ اما احساسات او آن‌طور که باید، منتقل نمی‌شود. البته شما کمی از زبان بدن بهره گرفته‌اید و هنگام تعجب از گشاد شدن چشم‌ها استفاده کرده‌اید؛ اما این برای توصیف حس کافی نیست و استفاده‌ی مکرر از آن باعث می‌شود تکراری شده و دیگر به اندازه‌ی بار اول کارآمد نباشد. سعی کنید به جای نوشتن احساس، آن را نشان دهید.
خلاصه و مقدمه فرق زیادی نداشتند و اختلاف زیادی بین جمله‌های آنها نبود. بهتر است یکی از آن‌ها را کمی تغییر دهید تا خواننده احساس نکند دارد متنی تکراری می‌خواند.
نقطه قوت رمان، روان بودن قلم است. معمولا رمان‌هایی که با لحن کتابی نوشته می‌شوند کمی سرعت خوانش را پایین می‌آورند. اما رمان شما با وجود لحن کتابی، روان و خوش‌خوان است.
ایده رمان خوب است. جدید نیست، اما تکراری هم نیست. این‌طور نیست که بسیار خلاقانه و نو باشد؛ اما خب کلیشه هم نیست. انسان بودن آندریاس از همان ابتدا قابل حدس بود. با این وجود معماهایی وجود دارند که خواننده را برای رمزگشایی تا آخر رمان می‌کشانند و همین‌طور داستان هم جالب است. خواب‌های مرموز آندریاس خودش یکی از گره‌های داستان است که باید باز شود و همین‌طور گذشته‌ای پنهان وجود دارد که ظاهرا قصد دارید کم‌کم از آن رونمایی کنید.
توصیفات رمان به طور کلی ضعیف است؛ چه توصیف احساسات، چه ظاهر، چه مکان. اگر ضعفتان در این زمینه را برطرف کنید، می‌شود گفت ۹۰ درصد راه را رفته‌اید. چون اصل فانتزی همین توانایی کشاندن خواننده به درون دنیای فانتزی داستان و تزریق افکار خودتان به ذهن او است.
با امید قلمی مانا برای نویسنده عزیز

ممنون از انتقادپذیری شما
زینب باقری
تیم نقد انجمن رمان ۹۸


نقد و بررسی داستان کوتاه آندریاس | zahraa کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • تشویق
  • جذاب
Reactions: ZaHRa، MĀŘÝM، S.salehi و 3 نفر دیگر

Z.a.H.r.A☆

مدیر تالار ماورا
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
  
عضویت
19/7/21
ارسال ها
1,348
امتیاز واکنش
9,400
امتیاز
333
محل سکونت
Otherworld
زمان حضور
168 روز 9 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام خالق یکتا
نقد داستان آندریاس
زبان نوشته باید دقیق باشد و یک حس را منتقل کند.
فریبا وفی
خلق یک دنیای فانتزی کار راحتی است. هرکسی می‌تواند با بستن چشمان و به کار گرفتن قوه‌ی تخیل و چند روز فکر کردن، یک دنیای فانتزی را به وجود بیاورد. اما فرقی که نویسنده با افراد معمولی دارد این است که این دنیا را جوری به واژه تبدیل می‌کند که این واژه‌ها ناخوداگاه در ذهن خواننده تصویرسازی می‌کنند. یعنی شاید شما رمان نوشته‌ باشید، اما خواننده آن را مانند یک فیلم در ذهنش می‌بیند.مزه‌ی رمان فانتزی هم به همین تصور دنيای جدید است.
فضاسازی ضعیف است. هیچ‌کدام از فضاهای رمان را توصیف نکرده‌اید؛ نه سرزمینی که آندریاس در آن زندگی میکند، نه فضای دادگاه و نه خانه‌ی آندریاس را. پس خواننده چگونه وارد دنیای فانتزی رمان شود وقتی حتی نمی‌تواند آن را تصور کند؟ دنیایی را که ساخته‌اید، به ما هم نشان دهید. فراموش نکنید که فضاسازی یکی از مهم‌ترین عناصر ژانر فانتزی است؛ زیرا دنیای موجود در آن، با دنیای ما فرق دارد و شما خالق آن دنیا هستید، پس باید به ما نشان دهید چه خلق کرده‌اید! یک نکته مثبت در نوشته‌تان این است که از حواس پنجگانه بهره گرفته‌اید. مثل صدای آبشار و...
اما بهتر است آنچه را که آندریاس می‌بیند توضیح دهید. مثلا او وقتی برای اولین بار وارد خانه‌ی انسانی‌اش شد، باید کمی کنجکاو می‌شد و به اطراف نگاه می‌کرد. از این طریق می‌توانستید داخل خانه را توصیف کنید تا ما هم ملتفت شویم که اوضاع از چه قرار است.
توضیحات کمی ناقص است. رمان باید مانند فیلم باشد اما شما طوری نوشتید که انگار تکه‌ای از فیلم برش داده شده و ناگهان به قسمت دیگری می‌پرد. مثل این جمله:
- زودباش بیا بریم! هوا داره تاریک میشه، خطرناکه!

این‌بار آندریاس دیگر نتوانست جلوی خودش را بگیرد و به سمتش دوید.
- مارسل دعا کن دستم بهت نرسه!
مارسل همانطور که با خنده فرار می‌کرد، گفت:
-مطمئنم دستت بهم نمی‌رسه!
آندریاس که به نفس نفس افتاده بود، سرجایش ایستاد.

انگشتش را تهدید آمیز به سمت مارسل که با فاصله‌ی طولانی از او روی زمین نشسته بود، گرفت و گفت...
در اینجا شما لحظه‌ی نشستن مارسل را بیان نکردید. به علاوه، باید میگفتید آندریاس چند لحظه‌ای دنبال مارسل دوید و بعد خسته شد، چون اینطوری مثل این است که بلافاصله خسته شده و به نفس نفس افتاده. خواننده‌ی بیچاره که نمی‌داند آنجا چه اتفاقی دارد میفتد و چشمش به نوشته‌ی شماست تا از کارهای شخصیت‌ها خبردار شود.
بهتر است هنگام ورود شخصیت‌ها به داستان (مثل ورود آتحان و مارسل) کمی اطلاعات درمورد ظاهر و شخصیت آنها به خواننده بدهید. منظورم از این حرف دادن مستقیم اطلاعات نیست؛ بلکه به‌طور غیرمستقیم به آنها شخصیت ببخشید طوری که انگار وجود دارند. همان‌طور که نیکولاس را در ابتدای ورود توصیف کردید یا درمورد رافائل غیرمستقیم فهماندید که او یک آدم سرد و بی‌رحم است؛ مانند بقیه هم‌نوعانش. این شگرد را برای سایر شخصیت‌ها هم به کار بگیرید.
شخصیت‌پردازی متوسط است. شخصیت‌های مهم را اصلا توصیف نکرده‌اید که این یکی از مواردی است که به شخصیت‌پردازی لطمه می‌زند. دیالوگ‌ها کم است؛ ایرادی ندارد؛ اما میتوانید از دیالوگ برای شخصیت‌پردازی بهتر استفاده کنید. چون اگر دقت کنید، همه‌ی ما لحن و گفتار منحصر به خودمان را داریم. پس برای شخصیت‌های یک داستان هم باید این چنین باشد.
رمان کمی در انتقال حس می‌لنگد و به‌وضوح دلیل آن به کار نگرفتن حس‌آمیزی است. یقیناً فرق زیادی وجود دارد بین "او ترسید" و "قلبش مانند قلب گنجشک می‌زد، دستانش می‌لرزید و نفس در سـ*ـینه‌اش حبس شده بود."
آندریاس از لحظه‌ی شروع با فراز و نشیب‌های فراوانی روبه‌رو است و ترس و حیرت زیادی را تجربه میکند؛ اما احساسات او آن‌طور که باید، منتقل نمی‌شود. البته شما کمی از زبان بدن بهره گرفته‌اید و هنگام تعجب از گشاد شدن چشم‌ها استفاده کرده‌اید؛ اما این برای توصیف حس کافی نیست و استفاده‌ی مکرر از آن باعث می‌شود تکراری شده و دیگر به اندازه‌ی بار اول کارآمد نباشد. سعی کنید به جای نوشتن احساس، آن را نشان دهید.
خلاصه و مقدمه فرق زیادی نداشتند و اختلاف زیادی بین جمله‌های آنها نبود. بهتر است یکی از آن‌ها را کمی تغییر دهید تا خواننده احساس نکند دارد متنی تکراری می‌خواند.
نقطه قوت رمان، روان بودن قلم است. معمولا رمان‌هایی که با لحن کتابی نوشته می‌شوند کمی سرعت خوانش را پایین می‌آورند. اما رمان شما با وجود لحن کتابی، روان و خوش‌خوان است.
ایده رمان خوب است. جدید نیست، اما تکراری هم نیست. این‌طور نیست که بسیار خلاقانه و نو باشد؛ اما خب کلیشه هم نیست. انسان بودن آندریاس از همان ابتدا قابل حدس بود. با این وجود معماهایی وجود دارند که خواننده را برای رمزگشایی تا آخر رمان می‌کشانند و همین‌طور داستان هم جالب است. خواب‌های مرموز آندریاس خودش یکی از گره‌های داستان است که باید باز شود و همین‌طور گذشته‌ای پنهان وجود دارد که ظاهرا قصد دارید کم‌کم از آن رونمایی کنید.
توصیفات رمان به طور کلی ضعیف است؛ چه توصیف احساسات، چه ظاهر، چه مکان. اگر ضعفتان در این زمینه را برطرف کنید، می‌شود گفت ۹۰ درصد راه را رفته‌اید. چون اصل فانتزی همین توانایی کشاندن خواننده به درون دنیای فانتزی داستان و تزریق افکار خودتان به ذهن او است.
با امید قلمی مانا برای نویسنده عزیز

ممنون از انتقادپذیری شما
زینب باقری
تیم نقد انجمن رمان ۹۸
خیلی ممنونم از نقد زیبات زینب جان:g3b:
حتما توصیفات رو بیشتر میکنم:boonb:


نقد و بررسی داستان کوتاه آندریاس | zahraa کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: ZaHRa، MĀŘÝM، S.salehi و 2 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا