خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,392
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 4 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

نام رمان: عمارت چارلز
نام نویسنده: *Z.A.H.R.A*
نام ناظر: ~ROYA~
ژانر: ترسناک، معمایی
خلاصه: سری نهان در پشت خشت های عمارتی که روزی صدای خنده هایشان تا فلک بود؛ و امروز از ترس و وحشت همان خشت ها سکوتی مرگبار پیشه کرده‌اند. دیوار های عمارتی را که با وحشت و سیاهی رنگ شده اند را دوباره از نو رنگ می‌کند. اما این بار سایه های تاريکی و وحشت را مهمان ساکنین‌اش می‌کند. اما همه چیز همیشه خوب تمام نمی‌شود. برای یک پایان خوب باید از دست داد. ناخودآگاه اورا به سمت خود فرا می‌خواند. او این جاست! درست در کنار شما؛ صدای نفس های حریص‌ اش را می‌شنوی؟! او خواهان خون است!


نقد و بررسی رمان عمارت چارلز | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: MĀŘÝM، FaTeMeH QaSeMi، ozan♪ و 3 نفر دیگر

goli.e

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/8/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
3,639
امتیاز
228
زمان حضور
48 روز 13 ساعت 42 دقیقه
هو المتین
نقد و بررسی رمان عمارت چارلز
اثر Z.A.H.Ř.Ą༻
.
"و چقــــــدر دیر می فهمیم
که زندگــــــی
همین روزهاییست که منتظــــر گذشتنش هســتیم"
.​

در ابتدا و قبل از هرسخنی باید به نویسنده آفرین گفت زیرا با تلاش و کوشش اثری جذاب و قوی خلق کرده است.
عمارت چارلز از آن دسته رمان هایی است که با شنیدن نامش خود به خود ترغیب به خواندن میشوی زیرا از همان اول نام اثر کار خود را به خوبی انجام داده است.
پس از آن به موضوع و محتوای داستان میرسیم.
موضوع داستان بسیار جالب و درباره اتفاقاتی فرا طبیعی است که در زمان رخ داد آنها شخصیت ها در زمانی زندگی میکنند که اطلاعات و امکانات کمی را در دسترس دارند هرچند که در زمان خود جز افراد ثروتمند و سرشناس جامعه هستند.
بحث زمان به میان آمد! باید در اینجا ذکر کنم که انتخاب دوره و سال های قدیم برای این داستان بسیار انتخاب خوبی بود. امروزه افراد از زمان حال برای تعریف وقایع استفاده میکنند که تا حدی جذابیت خود را از دست داده است زیرا تعداد آنها روز به روز درحال افزایش است و دیگر حوصله‌ای برای موضوعات تکراری باقی نمی ماند اما در رمان هایی با محوریت زمان قدیم داستانی به مراتب جذاب تری را شاهدیم زیرا خواننده کنجکاو میشود که بداند شخصیت های داستان چگونه با افکار، عقاید، حرف ها، امکانات کم و... در داستان زندگیشان را سپری میکنند که بسیار با ژانر معمایی داستان سازگار است.
بعد از آن به موضوع می‌رسیم شاید کمی و فقط کمی کلیشه‌ای به نظر برسد اما اینطور نیست و داستان از قلم قوی برخوردار است.
موضوع بعدی که باید به آن بپردازیم شخصیت پردازی داستان است.
این موضوع به خوبی رعایت شده و بسیار نظم و نظام آن در روند داستان به چشم میخورد.
دختری که سرکش بودن و اقتدار و لجبازی و شجاع بودنش در آن زمان اصلا مورد پسند نبوده و حتی یک عیب بزرگ محسوب میشده است و معمایی از در عمارت خانوادگی او که باید حل شود و به سر انجام برسد.
در این میان اقوامی را شاهدیم که در میان داستان آنها را میشناسد و به نوعی میتوان گفت که برایش دلگرمی محسوب میشوند.
فضا سازی نیز بسیار عالی انجام شده بود و احساسات را به خوبی القا میکرد اما باید خاطر نشان شوم که کمی در توصیف و بیان ترس ها در ابتدای کار کمی ضعیف عمل کرده اید مثلا:
(گربه مشکی مقابلش پنجه هایش را آماده حمله کرده بود و دندان هایش را به رخ سوفیا می‌کشید و در یک حرکت آنی؛ سوفیای متعجب را که هیچ عکس العملی از خود نشان نمی‌داد؛ و مردمک چشم هایش تا آخرین درجه گشاد شده بودند؛ غافل گیر کرد و به جلوی پای او حمله کرد. سوفیا قدمی به عقب برداشت و خود را در دیوار پشت سرش مچاله کرد. خودش هم از عکس العمل‌اش متعجب شده بود؛ گربه ها را دوست داشت و حتی مدتی هم گربه کوچکی داشت که متأسفانه او را در تصادف پدر از دست داده بود. اصلاً متوجه عکس العمل خودش و گربه نمی‌شد. گربه توسط دستی مردانه با دستکش های چرم مشکی از روی زمین مقابل پاهایش کنده شد و به سمت بیرون هدایت شد.)
میتوانستید با کمی توصیفات بیشتر مسئله احساس ترس بیشتری را خلق کنید:
(گربه مشکی مقابلش پنجه هایش را آماده حمله کرده بود و دندان هایش را به رخ سوفیا می‌کشید. صدای سایش دندان هایش به هم بر گوش سوفیا طنین انداز شد و در یک حرکت آنی؛ سوفیای متعجب را که هیچ عکس العملی از خود نشان نمی‌داد و مردمک چشم هایش تا آخرین درجه گشاد شده بودند را غافل گیر کرد و به صورت او حمله کرد. انگار میخواست پنجه در کاسه چشمانش بی‌اندازد و آن هارا برای شام امشبش از جای در بیاورد. سوفیا قدمی به عقب برداشت و خود را در دیوار پشت سرش مچاله کرد. دست هایش حایل صورتش شدند و چشمانش را محکم روی هم فشرد. در همان لحظه گربه توسط دستی مردانه با دستکش های چرم مشکی روی حوا مهار و به سمت بیرون هدایت شد. خودش هم از عکس العمل‌اش متعجب شده بود؛ گربه ها را دوست داشت و حتی مدتی هم گربه کوچکی داشت که متأسفانه او را در تصادف پدر از دست داده بود. اصلاً متوجه عکس العمل خودش و گربه نمی‌شد.)

در حالت کلی ایده داستان خوب است. انتخاب زمان و مکان کاملا به جا بود. تمامی اسامی، شخصیت ها، مکان رویداد هر واقعه و... با داستان تناسب داشتند.
پی رنگ داستان نیز کاملا درست و کامل است و سیر داستان نیز بسیار مناسب است.
در داستان شما تشبیه، کنایه، استفاده از ترکیبات وصفی نو، نحوه بیان موضوعات به صورت سوم شخص... همه و همه از صفات خوب و نمونه ای بارز یک داستان خوب و سرگرم کننده است.

"اگر جای دانه هایت را که روزی کاشته ای فراموش کردی،
باران روزی به تو خواهد گفت کجا کاشته ای …
"پس نیکی را بکار،
بالای هر زمینی…
و زیر هر آسمانی….
برای هر کسی...
تو نمیدانی کی و کجا آن را خواهی یافت!
که کار نیک هر جا که کاشته شود به بار می نشیند …
اثر زیبا باقی می ماند،
حتی اگر روزی صاحب اثر دیگر حضور نداشته باشد"
.
.
.
با تشکر بابت انتقاد پذیری شما
تیم نقد رمان 98
goli.e


نقد و بررسی رمان عمارت چارلز | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • عالی
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، FaTeMeH QaSeMi، ozan♪ و یک کاربر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,392
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 4 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
هو المتین
نقد و بررسی رمان عمارت چارلز
اثر Z.A.H.Ř.Ą༻
.
"و چقــــــدر دیر می فهمیم
که زندگــــــی
همین روزهاییست که منتظــــر گذشتنش هســتیم"
.​

در ابتدا و قبل از هرسخنی باید به نویسنده آفرین گفت زیرا با تلاش و کوشش اثری جذاب و قوی خلق کرده است.
عمارت چارلز از آن دسته رمان هایی است که با شنیدن نامش خود به خود ترغیب به خواندن میشوی زیرا از همان اول نام اثر کار خود را به خوبی انجام داده است.
پس از آن به موضوع و محتوای داستان میرسیم.
موضوع داستان بسیار جالب و درباره اتفاقاتی فرا طبیعی است که در زمان روخ داد آنها شخصیت ها در زمانی زندگی میکنند که اطلاعات و امکانات کمی را در دسترس دارند هرچند که در زمان خود جز افراد ثروتمند و سرشناس جامعه هستند.
بحث زمان به میان آمد! باید در اینجا ذکر کنم که انتخاب دوره و سال های قدیم برای این داستان بسیار انتخاب خوبی بود. امروزه افراد از زمان حال برای تعریف وقایع استفاده میکنند که تا حدی جذابیت خود را از دست داده اند زیرا تعداد آنها روز به روز درحال افزایش است و دیگر حوصله‌ای برای موضوعات تکراری باقی نمی ماند اما در رمان های با محوریت زمان قدیم داستانی به مراتب جذاب تری را شاهدیم زیرا خواننده کنجکاو میشود که بداند شخصیت های داستان چگونه با افکار، عقاید، حرف ها، امکانات کم و... در داستان زندگیشان را سپری میکنند که بسیار با ژانر معمایی داستان سازگار است.
بعد از آن به موضوع می‌رسیم شاید کمی و فقط کمی کلیشه‌ای به نظر برسد اما اینطور نیست و داستان از قلم قوی برخوردار است.
موضوع بعدی که باید به آن بپردازیم شخصیت پردازی داستان است.
این موضوع به خوبی رعایت شده و بسیار نظم و نظام آن در روند داستان به چشم میخورد.
دختری که سرکش بودن و اقتدار و لجبازی و شجاع بودنش در آن زمان اصلا مورد پسند نبوده و حتی یک عیب بزرگ محسوب میشده است و معمایی از در عمارت خانوادگی او که باید حل شود و به سر انجام برسد.
در این میان اقوامی را شاهدیم که در میان داستان آنها را میشناسد و به نوعی میتوان گفت که برایش دلگرمی محسوب میشوند.
فضا سازی نیز بسیار عالی انجام شده بود و احساسات را به خوبی القا میکرد اما باید خاطر نشان شوم که کمی در توصیف و بیان ترس ها در ابتدای کار کمی ضعیف عمل کرده اید مثلا:
(گربه مشکی مقابلش پنجه هایش را آماده حمله کرده بود و دندان هایش را به رخ سوفیا می‌کشید و در یک حرکت آنی؛ سوفیای متعجب را که هیچ عکس العملی از خود نشان نمی‌داد؛ و مردمک چشم هایش تا آخرین درجه گشاد شده بودند؛ غافل گیر کرد و به جلوی پای او حمله کرد. سوفیا قدمی به عقب برداشت و خود را در دیوار پشت سرش مچاله کرد. خودش هم از عکس العمل‌اش متعجب شده بود؛ گربه ها را دوست داشت و حتی مدتی هم گربه کوچکی داشت که متأسفانه او را در تصادف پدر از دست داده بود. اصلاً متوجه عکس العمل خودش و گربه نمی‌شد. گربه توسط دستی مردانه با دستکش های چرم مشکی از روی زمین مقابل پاهایش کنده شد و به سمت بیرون هدایت شد.)
میتوانستید با کمی توصیفات بیشتر مسئله احساس ترس بیشتری را خلق کنید:
(گربه مشکی مقابلش پنجه هایش را آماده حمله کرده بود و دندان هایش را به رخ سوفیا می‌کشید. صدای سایش دندان هایش به هم بر گوش سوفیا طنین انداز شد و در یک حرکت آنی؛ سوفیای متعجب را که هیچ عکس العملی از خود نشان نمی‌داد و مردمک چشم هایش تا آخرین درجه گشاد شده بودند را غافل گیر کرد و به صورت او حمله کرد. انگار میخواست پنجه در کاسه چشمانش بی‌اندازد و آن هارا برای شام امشبش از جای در بیاورد. سوفیا قدمی به عقب برداشت و خود را در دیوار پشت سرش مچاله کرد. دست هایش حایل صورتش شدند و چشمانش را محکم روی هم فشرد. در همان لحظه گربه توسط دستی مردانه با دستکش های چرم مشکی روی حوا مهار و به سمت بیرون هدایت شد. خودش هم از عکس العمل‌اش متعجب شده بود؛ گربه ها را دوست داشت و حتی مدتی هم گربه کوچکی داشت که متأسفانه او را در تصادف پدر از دست داده بود. اصلاً متوجه عکس العمل خودش و گربه نمی‌شد.)

در حالت کلی ایده داستان خوب است. انتخاب زمان و مکان کاملا به جا بود. تمامی اسامی، شخصیت ها، مکان رویداد هر واقعه و... با داستان تناسب داشتند.
پی رنگ داستان نیز کاملا درست و کامل است و سیر داستان نیز بسیار مناسب است.
در داستان شما تشبیه، کنایه، استفاده از ترکیبات وصفی نو، نحوه بیان موضوعات به صورت سوم شخص... همه و همه از صفات خوب و نمونه ای بارز یک داستان خوب و سرگرم کننده است.

"اگر جای دانه هایت را که روزی کاشته ای فراموش کردی،
باران روزی به تو خواهد گفت کجا کاشته ای …
"پس نیکی را بکار،
بالای هر زمینی…
و زیر هر آسمانی….
برای هر کسی...
تو نمیدانی کی و کجا آن را خواهی یافت!
که کار نیک هر جا که کاشته شود به بار می نشیند …
اثر زیبا باقی می ماند،
حتی اگر روزی صاحب اثر دیگر حضور نداشته باشد"
.
.
.
با تشکر بابت انتقاد پذیری شما
تیم نقد رمان 98
goli.e
خیلی ممنونم از نقد شما:boonb:
خسته نباشید:boonb:


نقد و بررسی رمان عمارت چارلز | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: MĀŘÝM، FaTeMeH QaSeMi، goli.e و یک کاربر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا