خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

ARTEMIS2003

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
2,792
امتیاز
213
سن
21
زمان حضور
5 روز 18 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام رمان:پسر جنگ (جلد اول مجموعه آلیوم)
نام نویسنده:پرهام زلیفن ARTEMIS2003
نام ناظر:Vahide.s.shefakhah
ژانر:فانتزی
خلاصه: اِریک میلر، پسری با لغزش‌هایی از جنون یک قربانی بود. مهم نیست قربانی چه کسی یا چه چیزی؛ شاید قربانی اون فرقه‌ی مخوف خورشید پرست یا شایدم اون فرمول باستانی!
راستش، اصلاً مهم نیست! مهم اینه اون درد کشید؛ زجر کشید و در عین معصومیت روحش رو فاسد کردند.
اون فقط یک پسر بچه معصوم بود ولی تباه شد! دنیای اون جز تاریکی محض چیزی نبوده و هل داده شده به جلو، تنها در مسیر زندگیش قدم برمی‌داشت.
و اِریک تنها توانست لبخند بزند؛ لبخندهایی که هیچ فردی قدرت درک آن‌ها رو نداشته و ندارد.لبخندی از جنس دیوانگی...
توضیحات:لطفا بدون پوشش و خود سانسوری نظرتون رو بگید و خواهشا هم نقاط قوت گفته بشه هم نقاط ضعف تا نویسنده دستش برای تغییرات باز باشه و نقدی کامل و سازنده ساخته بشه.ممنون از منتقدان پیشاپیش


نقد و بررسی رمان پسر جنگ ( جلد اول مجموعه آلیوم) | پرهام زلیفن ARTEMIS2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ZaHRa، S.salehi، Meysa و 12 نفر دیگر

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,887
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
به نام آنکه من و تو هر دو می‌پرستیم، آنکه به جسم روح و جان و به ذهن اندیشه و خیال بخشید؛ خدا
نقد و بررسی رمان پسر جنگ (آلیوم)، جسور و متفاوت
چیزی که بیشتر از هر چیزی توجه مرا جلب کرد این بود. نویسنده، از مخالفت نمی‌ترسید. نظراتش را جسورانه بیان و به برخی مسائل و رفتارهای مردم اعتراض می‌کرد. رمان بی هدف نبود، در قالب نظرات و عقاید شخصیت‌های داستان درس می‌داد.
توجه کنید:
"پوشیدن کت شلوار تو مراسم ختم به نظرم چیز عجیبی می‌اومد. نه اینکه همه بپوشن‌ها نه! ولی عده زیادی می‌پوشند. منظورم اینه که چه فرقی داره؟ جسد از تو قبر در نمیاد که به لباس‌هامون نظارت کنه!
به نظرم یه آدم با شلوارک ورزشی و رکابی که واقعا ناراحت باشه بهتر از یه آدم با کت شلوار هزار دلاریه که فقط برا مال و اموال مرده دندون تیز کرده باشه!"
"چشمم میوفته به پدر. به تلوزیون خیره شده. با دقتی عجیب اخبار رو گوش میکرد همیشه برام سوال بوده مردم چرا اخبار گوش میکنن؟ یعنی خب اخبار یعنی اطلاع رسانی به مردم تا از وقایع دنیا مطلع بشن ولی خب چه فایده ای داره؟ تو مطلع شدی قبول ولی میتونی کاری در قبالش بکنی؟بنظرم اخبار فقط باید برای کسایی پخش بشه که قدرت دارن و میتونن کاری برای اتفاق های بد تو اخبار انجام بدن و اون هارو خنثی یا اثرشون رو کم کنن. ولی پخش برای ادم های معمولی با شغل های معمولی چیزی غیر ناراحتی درباره وضع بد دنیا و افسردگی از زندگی تو همچین دنیایی میاره؟"
"هر از چند گاهی ماشینی با سر و صدا از کنارم رد میشد.
ماشین هایی که پر از نوجوان های هفده هجده ساله بود که فکر میکردن با زیاد کردن صدای ضبط ماشین و جیغ و داد کردن میتونن باحال باشن. بنظرم باحال بودن به معنای مسخره کردن دیگران تا چند نفر بخندن و استفاده از حرفای رکیک میون صحبت های عادی یا خشن بودن و دیگران رو اذیت کردن نیست. باحال بودن یعنی کار هایی بکنی که بقیه خوششون بیاد. منظورم از بقیه یعنی همه. نه اینکه یه عده اذیت بشن تا یه عده دیگه پیش خودشون بگن وای این یارو چقد باحاله. ولی به هر حال. تو شهر ما که اینطوری نبود."
"چرا دارم دعایی که برای افراد مرده سره تابوت میخونن رو برای یه موش میخونم؟ چون بنظرم هیچ فرقی بین حیوانات و انسان ها نبود. همه موجودات سزاوار محترمانه به خاک سپرده شدن رو دارن. حتی پس ترین و کثیف ترین آدم ها یا حیوانات. بعدشم. اخرسر این موش تبدیل میشه به کود طبیعی برای گیاه. پس چه مشکلی داشت؟"
پسر جنگ به همراه کلمه‌ی مبهمی مثل آلیوم، جذاب است و ژانر فانتزی را به خوبی کاور می‌کند. گرچه پسر و جنگ کلمات نویی نیستند اما آلیوم به طوری این نقص را می‌پوشاند.
خلاصه و مقدمه هم ژانر را کاور می‌کنند و سوال‌برانگیز هستند، گرچه خلاصه برخی استانداردها را رعایت نکرده، اما رسالتش را انجام می‌دهد! خواننده را جذب می‌کند!
شروع خوب رمان هم هر گونه شکی از طرف خواننده برای خواندنش را برطرف می‌کند. یک شروع خاص، با شخصیتی خاص! خب، مسلما خندیدن یک نفر در مراسم ختم مادرش معمول نیست، هست؟!
و امضای نویسنده:
"بنظر من سه دسته آدم زمان تشیع جنازه داریم.

یک: اون‌هایی که بخاطرِ غم از دست دادن عزیزشون گریه می‌کنند.
دو: اون‌هایی که ناراحتند؛ ولی در اون حد نیست که اشکشون در بیاد.
سه: اون‌هایی که اصلا گریه نمی‌کنند و ناراحت نیستند؛ ولی بخاطره رعایت ادب هم که شده سکوت می‌کنند.
خب، بزارین یه چیزی بهتون بگم! من خالق دسته چهارم شدم؛ اون‌هایی که موقع تشیع جنازه می‌خندند!

شاید کلمه "اون‌هایی" زیاد به واقعیت نزدیک نباشه؛ بهتره بگم فقط خودم..."
"-خب. این جمله چند تا اشکال داشت.

یک. پشت مدرسه قشنگ به فضای صد و پنجاه متری رو پوشش میداد. کجاش باید میرفتم؟
دو میدونم کاره ژاکلین و مارگارت ولی چرا جولیا داده بود به من؟ و چرا کل مدرسه نبودن؟

و سه: واقعا فکر کردن من میرم اونجا؟ یعنی اینقدر احمقم از نظرشون؟"
قلم زیبا بود و دارای سبکی خاص. نویسنده طوری می‌نویسد که حتی در صورت نبودن نامش به عنوان خالق متن، می‌توان تشخیص داد که نوشته کار او بوده! تنها مشکل ناهماهنگی نثر بود که از روانی متن می‌کاست و در صحنه‌های حساس که غرق داستان بودم مرا از فضا بیرون انداخته و توی ذوقم می‌زد.
ناهماهنگی نثر چیست؟
سه نوع نثر داریم، ادبی، کتابی، محاوره.
نثر انتخابی شما در طول کل داستان محاوره بود، اما جملات و افعالی را کتابی نوشته بودید. بهتر است با ویرایش و بازبینی این مشکل را رفع کنید.
توصیفات نه کم بودند نه زیاد. خواننده می‌توانست تقریبا همه چیز را تصور کند، اما بهتر است کمی بیشتر به جزئیات بپردازید.
انتخاب زاویه دید، خوب بود. یک جورهایی شخصیت پردازی داستان با این زاویه دید قوت گرفته بود. هر دو شخصیت اصلی معرفی شده تاکنون افرادی بودند که توسط جامعه پذیرفته نمی‌شدند. افراد متفاوتی که به آن‌ها اصطلاحا "نرد" گفته می‌شود. درک کردن افکار یک نرد، آسان نیست، اما شما با زاویه دید اول شخص به ذهن شخصیت‌ها وارد شده و این کار را برای خواننده آسان‌تر می‌کردید.
گرچه شما توانسته بودید تا حدودی تفاوت افکار را بین رینا و اریک نشان دهید، اما جا داشت نحوه‌ی بیان فصل یک و دو کمی متفاوت‌تر باشد. مثلاً بهتر بود امضایتان را تنها در فصل‌های مربوط به یک شخصیت واحد استفاده کنید تا تفاوت نحوه‌ی بیان شخصیت‌های مختلف بهتر حس شود.
هنوز برای نظر دادن در مورد ایده زود است اما، ما تاکنون معرفی دو کارکتر جذاب و خاص را شاهد بودیم و من به شخصه، به شدت مشتاق ادامه‌ی داستان هستم.
پسر جنگ در کل، با قلم قوی و صمیمی و بیان خاصش، از همین حالا متفاوت بودنش را فریاد می‌زند. امیدوارم این تفاوت را تا انتهای رمان شاهد باشم.
با احترام فراوان و علاقه‌ی بی پایان:rose:
نرگس علی اوغلی
کادر نقد انجمن رمان98
1399/7/18




نقد و بررسی رمان پسر جنگ ( جلد اول مجموعه آلیوم) | پرهام زلیفن ARTEMIS2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: لاله ی واژگون، ZaHRa، S.salehi و 15 نفر دیگر

Asal_Zinati

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/2/20
ارسال ها
593
امتیاز واکنش
19,821
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار..
زمان حضور
129 روز 11 ساعت 21 دقیقه
نقد و بررسی رمان پسر جنگ
نکته: این متن محتوای رمان را لو می‌دهد!

دلایل درخشش یک اثر چیست؟
پسر جنگ را می‌توان اثر قوی و خوبی دانست. طرح غربی رمان کاملاً با اطلاعات و داده‌های قبلی به نگارش درآمده و مشهود است نویسنده اطلاعات لازم برای نگارش رمانی با سبک غرب را داشت.
یکی از دلایل موفقیت رمان را می‌توان دقت زیاد نویسنده دانست؛ در پسر جنگ به جزئیاتی اشاره شده که آن‌ها را می‌توان غیرضروری اما کمک کننده رمان دانست! برای مثال وجود جزئیاتی چون تنگ بودن دستکش اریک، تخم مرغ‌هایی که به سمت خانه‌ی آن‌ها پرتاب شده و مثال‌های دیگر لزومی نداشت، اما سطح باورپذیری رمان را بالا و به موفقیت نزدیک کرده است.
«رد دود مانند یک جِت نظامی آسمان رو به دو نیم کرده بود و همه چیز تو بهترین حالت خودش قرار داشت»
اشاره‌ای که تجربه‌ی همه‌ی خواننده‌هاست و تیر رها شده از کمان نویسنده، علاوه بر بالا بردن باورپذیری رمان به توصیفات هم یاری رسوند!
گرچه نمی‌توان توصیفات رمان را عالی دانست، اما مشخص است نویسنده روش درست توصیفات را می‌داند اما پیاده نمی‌کند! از سه اصل توصیفات، برای توصیف چهره و گاهاً مکان کم کاری شده بود.
برخلاف این دو توصیف، یکی دیگر از دلایل موفقیت پسر جنگ توصیف احساس به بهترین نحو ممکن بود. اریک و رینا شخصیت‌های کاملا ادراکی و قابل درک رمان هستند. نه تنها این دو شخصیت اصلی، بلکه نقش‌های فرعی چون ویلیام و حتی مارگارت تاحدودی قابل درک بودند! به بیان دیگر می‌توان اینگونه گفت رمان شخصیت واحدی ندارد _ که اگر نویسنده حرفه‌ای نبود یک کابوس برای رمان می‌شد _ اما حال نه خبری از کابوس هست و نه نقطه ضعفی! پسر جنگ نشان داد یک رمان با زاویه دید سوم شخص و پرش شخصیتی، می‌تواند موفق شود!
در اریک اثراتی از جنون دیده می‌شد و شخصیتی بود ماندگار با فلسفه‌های خاص خود! نمی‌توان با اطمینان گفت چه ویژگی‌های شخصیتی داشته و مطمئنا در ادامه دومرتبه شاهد او هستیم.
رینا اما شخصیتی بود مهربون و عاقل و با فلسفه‌ای که گویی نقطه مشترک کاراکترهای اصلی نویسنده است!
پسر جنگ حرف‌های زیادی برای گفتن دارد، فلسفه‌های کمرنگ و شعارهای تراژدی در رمان گاه مخفی و گاهاً مشهود وجود دارند و مشخص است هدف نویسنده از نگارش این رمان، تنها یک داستان نبود! می‌توان جملات و نقل و قول‌های بسیاری از رمان آورد و بحث کرد و به حقیقت تلخ آن‌ها پی برد.
شروع رمان طوفانی بود که خواننده را میخکوب کرده و انتخاب خوبی بود! یک شروع جدید، یک رمان جدید! هرچند تمام رمان و... در طرح جدیدی ایجاد نشده و رگه‌هایی از کلیشه دیده می‌شد.
این فرهنگ غرب است؛ فرهنگی که در فیلم‌ها و رمان‌های متعددی به آن اشاره شده، مدرسه که نقش پررنگی در رمانی چون پسر جنگ داشت می‌توانست به شکل جدیدتری به نمایش دربیاد. گرچه نقطه ضعف نیست اما نقطه قوت هم نیست.
«قلم خوب از کلیشه‌ترین طرح قوی‌ترین رمانی قوی می‌سازد»
و قلم نویسنده‌ی پسر جنگ خوب است، هرچند خوب تعریف استانداردی نیست و بهتره "حرفه‌ای" _ در اینجا نیمه حرفه‌ای _ نام برده بشود!
در رمان پسر جنگ، جملات هماهنگی خاصی داشته و به هم مربوط بودند. در واقع جمله اول دلیلی بود برای جمله دوم و همینطور تا به آخر! این پیوستگی از خط اول تا آخرین خط نوشته شده‌ی رمان مشخص بود و دلیل دیگری می‌شد برای زیبایی متن! گرچه خط زاویه دید در چندجایی مبهم شده و خواننده را به شک میندازد این رمان اول شخص است یا دوم شخص؟ مخاطب رمان چه کسی است؟ و البته پرش زمانی به قبل که کمی "حال" را غیر قابل باور کرد. حال، وقتی است که موهای او بریده شده، چرا اثری از غم نیست؟
«مداد تا برخورد کرد با کاغذ آرامش به رگ هام تزریق شد. زمان نوشتن هم مداد با کاغذ برخورد میکنه ولی هدف مهمه. شما میتونی یه غذا رو فقط با هدف سیر شدن بخوری یا با هدف لـ*ـذت بردن از طعم. معلومه کدوم آرامش داره»
همیشه گفته شده نگویید، نشان دهید! در مابین خطوط پسر جنگ رینا از قدرت خود می‌گوید و این می‌شود یک نقطه ضعف پررنگ! گاهی نویسنده باید اجازه دهد خواننده خود به آنچه هست پی ببرد. همیشه نباید گفت!
و رمان ادامه پیدا می‌کند تا به طوفان اصلی رمان، طوفانی که آدرنالین بالا برده و خواننده را هیجان زده می‌کند! پایان فصل دوم که حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. در بین تاریکی وجود رینا و قتل همکلاسی‌هایش، نکته‌ای که من رو مشتاق رمان کرد یک چیز بود، قتل توسط شیشه تیز بطری!
رینا قدرت ماورایی ندارد! نویسنده اهل فانتزی‌های غیرقابل باور نیست! هدف مشخص است، تاریکی؛ و این می‌شود یک دریچه برای قتلی باورپذیر و موفق با لبه‌ی برنده‌ی بطری!
حال که شناسنامه مورد بررسی قرار گرفته، بهتر است خلاصه بازنویسی شده و با توجه به نبود شخصیت واحدی، از زبان تمام کارکترهای اصلی نوشته شود. اسم و مقدمه هم که صحیح!
در نگاه کلی همه چیز برنامه ریزی شده است و رمان روی خط ملایم خود _ بی توجه به شوک آخر _ پیش می‌رود.
پسر جنگ ارزش بارها خواندن را دارد!
و نویسنده می‌داند چه می‌خواهد بنویسد!
99/07/18
کادر نقد انجمن رمان 98


نقد و بررسی رمان پسر جنگ ( جلد اول مجموعه آلیوم) | پرهام زلیفن ARTEMIS2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: لاله ی واژگون، ZaHRa، S.salehi و 10 نفر دیگر

ARTEMIS2003

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
2,792
امتیاز
213
سن
21
زمان حضور
5 روز 18 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
نقد و بررسی رمان پسر جنگ
نکته: این متن محتوای رمان را لو می‌دهد!

دلایل درخشش یک اثر چیست؟
پسر جنگ را می‌توان اثر قوی و خوبی دانست. طرح غربی رمان کاملاً با اطلاعات و داده‌های قبلی به نگارش درآمده و مشهود است نویسنده اطلاعات لازم برای نگارش رمانی با سبک غرب را داشت.
یکی از دلایل موفقیت رمان را می‌توان دقت زیاد نویسنده دانست؛ در پسر جنگ به جزئیاتی اشاره شده که آن‌ها را می‌توان غیرضروری اما کمک کننده رمان دانست! برای مثال وجود جزئیاتی چون تنگ بودن دستکش اریک، تخم مرغ‌هایی که به سمت خانه‌ی آن‌ها پرتاب شده و مثال‌های دیگر لزومی نداشت، اما سطح باورپذیری رمان را بالا و به موفقیت نزدیک کرده است.
«رد دود مانند یک جِت نظامی آسمان رو به دو نیم کرده بود و همه چیز تو بهترین حالت خودش قرار داشت»
اشاره‌ای که تجربه‌ی همه‌ی خواننده‌هاست و تیر رها شده از کمان نویسنده، علاوه بر بالا بردن باورپذیری رمان به توصیفات هم یاری رسوند!
گرچه نمی‌توان توصیفات رمان را عالی دانست، اما مشخص است نویسنده روش درست توصیفات را می‌داند اما پیاده نمی‌کند! از سه اصل توصیفات، برای توصیف چهره و گاهاً مکان کم کاری شده بود.
برخلاف این دو توصیف، یکی دیگر از دلایل موفقیت پسر جنگ توصیف احساس به بهترین نحو ممکن بود. اریک و رینا شخصیت‌های کاملا ادراکی و قابل درک رمان هستند. نه تنها این دو شخصیت اصلی، بلکه نقش‌های فرعی چون ویلیام و حتی مارگارت تاحدودی قابل درک بودند! به بیان دیگر می‌توان اینگونه گفت رمان شخصیت واحدی ندارد _ که اگر نویسنده حرفه‌ای نبود یک کابوس برای رمان می‌شد _ اما حال نه خبری از کابوس هست و نه نقطه ضعفی! پسر جنگ نشان داد یک رمان با زاویه دید سوم شخص و پرش شخصیتی، می‌تواند موفق شود!
در اریک اثراتی از جنون دیده می‌شد و شخصیتی بود ماندگار با فلسفه‌های خاص خود! نمی‌توان با اطمینان گفت چه ویژگی‌های شخصیتی داشته و مطمئنا در ادامه دومرتبه شاهد او هستیم.
رینا اما شخصیتی بود مهربون و عاقل و با فلسفه‌ای که گویی نقطه مشترک کاراکترهای اصلی نویسنده است!
پسر جنگ حرف‌های زیادی برای گفتن دارد، فلسفه‌های کمرنگ و شعارهای تراژدی در رمان گاه مخفی و گاهاً مشهود وجود دارند و مشخص است هدف نویسنده از نگارش این رمان، تنها یک داستان نبود! می‌توان جملات و نقل و قول‌های بسیاری از رمان آورد و بحث کرد و به حقیقت تلخ آن‌ها پی برد.
شروع رمان طوفانی بود که خواننده را میخکوب کرده و انتخاب خوبی بود! یک شروع جدید، یک رمان جدید! هرچند تمام رمان و... در طرح جدیدی ایجاد نشده و رگه‌هایی از کلیشه دیده می‌شد.
این فرهنگ غرب است؛ فرهنگی که در فیلم‌ها و رمان‌های متعددی به آن اشاره شده، مدرسه که نقش پررنگی در رمانی چون پسر جنگ داشت می‌توانست به شکل جدیدتری به نمایش دربیاد. گرچه نقطه ضعف نیست اما نقطه قوت هم نیست.
«قلم خوب از کلیشه‌ترین طرح قوی‌ترین رمانی قوی می‌سازد»
و قلم نویسنده‌ی پسر جنگ خوب است، هرچند خوب تعریف استانداردی نیست و بهتره "حرفه‌ای" _ در اینجا نیمه حرفه‌ای _ نام برده بشود!
در رمان پسر جنگ، جملات هماهنگی خاصی داشته و به هم مربوط بودند. در واقع جمله اول دلیلی بود برای جمله دوم و همینطور تا به آخر! این پیوستگی از خط اول تا آخرین خط نوشته شده‌ی رمان مشخص بود و دلیل دیگری می‌شد برای زیبایی متن! گرچه خط زاویه دید در چندجایی مبهم شده و خواننده را به شک میندازد این رمان اول شخص است یا دوم شخص؟ مخاطب رمان چه کسی است؟ و البته پرش زمانی به قبل که کمی "حال" را غیر قابل باور کرد. حال، وقتی است که موهای او بریده شده، چرا اثری از غم نیست؟
«مداد تا برخورد کرد با کاغذ آرامش به رگ هام تزریق شد. زمان نوشتن هم مداد با کاغذ برخورد میکنه ولی هدف مهمه. شما میتونی یه غذا رو فقط با هدف سیر شدن بخوری یا با هدف لـ*ـذت بردن از طعم. معلومه کدوم آرامش داره»
همیشه گفته شده نگویید، نشان دهید! در مابین خطوط پسر جنگ رینا از قدرت خود می‌گوید و این می‌شود یک نقطه ضعف پررنگ! گاهی نویسنده باید اجازه دهد خواننده خود به آنچه هست پی ببرد. همیشه نباید گفت!
و رمان ادامه پیدا می‌کند تا به طوفان اصلی رمان، طوفانی که آدرنالین بالا برده و خواننده را هیجان زده می‌کند! پایان فصل دوم که حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. در بین تاریکی وجود رینا و قتل همکلاسی‌هایش، نکته‌ای که من رو مشتاق رمان کرد یک چیز بود، قتل توسط شیشه تیز بطری!
رینا قدرت ماورایی ندارد! نویسنده اهل فانتزی‌های غیرقابل باور نیست! هدف مشخص است، تاریکی؛ و این می‌شود یک دریچه برای قتلی باورپذیر و موفق با لبه‌ی برنده‌ی بطری!
حال که شناسنامه مورد بررسی قرار گرفته، بهتر است خلاصه بازنویسی شده و با توجه به نبود شخصیت واحدی، از زبان تمام کارکترهای اصلی نوشته شود. اسم و مقدمه هم که صحیح!
در نگاه کلی همه چیز برنامه ریزی شده است و رمان روی خط ملایم خود _ بی توجه به شوک آخر _ پیش می‌رود.
پسر جنگ ارزش بارها خواندن را دارد!
و نویسنده می‌داند چه می‌خواهد بنویسد!
99/07/18
کادر نقد انجمن رمان 98
من واقعااااا ممنونم از نقد فوق‌العاده و سازندتون تمام اشکال هایی که تو نقدتون گفته شده رو با تلاش فراوون سعی میکنم تصحیحشون کنم. ممنون ناظر ویژه شماره یک گرامی:گل::گل::گل:


نقد و بررسی رمان پسر جنگ ( جلد اول مجموعه آلیوم) | پرهام زلیفن ARTEMIS2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: ZaHRa، S.salehi، Meysa و 6 نفر دیگر

ARTEMIS2003

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
2,792
امتیاز
213
سن
21
زمان حضور
5 روز 18 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
واقعا
به نام آنکه من و تو هر دو می‌پرستیم، آنکه به جسم روح و جان و به ذهن اندیشه و خیال بخشید؛ خدا
نقد و بررسی رمان پسر جنگ (آلیوم)، جسور و متفاوت
چیزی که بیشتر از هر چیزی توجه مرا جلب کرد این بود. نویسنده، از مخالفت نمی‌ترسید. نظراتش را جسورانه بیان و به برخی مسائل و رفتارهای مردم اعتراض می‌کرد. رمان بی هدف نبود، در قالب نظرات و عقاید شخصیت‌های داستان درس می‌داد.
توجه کنید:
"پوشیدن کت شلوار تو مراسم ختم به نظرم چیز عجیبی می‌اومد. نه اینکه همه بپوشن‌ها نه! ولی عده زیادی می‌پوشند. منظورم اینه که چه فرقی داره؟ جسد از تو قبر در نمیاد که به لباس‌هامون نظارت کنه!
به نظرم یه آدم با شلوارک ورزشی و رکابی که واقعا ناراحت باشه بهتر از یه آدم با کت شلوار هزار دلاریه که فقط برا مال و اموال مرده دندون تیز کرده باشه!"
"چشمم میوفته به پدر. به تلوزیون خیره شده. با دقتی عجیب اخبار رو گوش میکرد همیشه برام سوال بوده مردم چرا اخبار گوش میکنن؟ یعنی خب اخبار یعنی اطلاع رسانی به مردم تا از وقایع دنیا مطلع بشن ولی خب چه فایده ای داره؟ تو مطلع شدی قبول ولی میتونی کاری در قبالش بکنی؟بنظرم اخبار فقط باید برای کسایی پخش بشه که قدرت دارن و میتونن کاری برای اتفاق های بد تو اخبار انجام بدن و اون هارو خنثی یا اثرشون رو کم کنن. ولی پخش برای ادم های معمولی با شغل های معمولی چیزی غیر ناراحتی درباره وضع بد دنیا و افسردگی از زندگی تو همچین دنیایی میاره؟"
"هر از چند گاهی ماشینی با سر و صدا از کنارم رد میشد.
ماشین هایی که پر از نوجوان های هفده هجده ساله بود که فکر میکردن با زیاد کردن صدای ضبط ماشین و جیغ و داد کردن میتونن باحال باشن. بنظرم باحال بودن به معنای مسخره کردن دیگران تا چند نفر بخندن و استفاده از حرفای رکیک میون صحبت های عادی یا خشن بودن و دیگران رو اذیت کردن نیست. باحال بودن یعنی کار هایی بکنی که بقیه خوششون بیاد. منظورم از بقیه یعنی همه. نه اینکه یه عده اذیت بشن تا یه عده دیگه پیش خودشون بگن وای این یارو چقد باحاله. ولی به هر حال. تو شهر ما که اینطوری نبود."
"چرا دارم دعایی که برای افراد مرده سره تابوت میخونن رو برای یه موش میخونم؟ چون بنظرم هیچ فرقی بین حیوانات و انسان ها نبود. همه موجودات سزاوار محترمانه به خاک سپرده شدن رو دارن. حتی پس ترین و کثیف ترین آدم ها یا حیوانات. بعدشم. اخرسر این موش تبدیل میشه به کود طبیعی برای گیاه. پس چه مشکلی داشت؟"
پسر جنگ به همراه کلمه‌ی مبهمی مثل آلیوم، جذاب است و ژانر فانتزی را به خوبی کاور می‌کند. گرچه پسر و جنگ کلمات نویی نیستند اما آلیوم به طوری این نقص را می‌پوشاند.
خلاصه و مقدمه هم ژانر را کاور می‌کنند و سوال‌برانگیز هستند، گرچه خلاصه برخی استانداردها را رعایت نکرده، اما رسالتش را انجام می‌دهد! خواننده را جذب می‌کند!
شروع خوب رمان هم هر گونه شکی از طرف خواننده برای خواندنش را برطرف می‌کند. یک شروع خاص، با شخصیتی خاص! خب، مسلما خندیدن یک نفر در مراسم ختم مادرش معمول نیست، هست؟!
و امضای نویسنده:
"بنظر من سه دسته آدم زمان تشیع جنازه داریم.

یک: اون‌هایی که بخاطرِ غم از دست دادن عزیزشون گریه می‌کنند.
دو: اون‌هایی که ناراحتند؛ ولی در اون حد نیست که اشکشون در بیاد.
سه: اون‌هایی که اصلا گریه نمی‌کنند و ناراحت نیستند؛ ولی بخاطره رعایت ادب هم که شده سکوت می‌کنند.
خب، بزارین یه چیزی بهتون بگم! من خالق دسته چهارم شدم؛ اون‌هایی که موقع تشیع جنازه می‌خندند!

شاید کلمه "اون‌هایی" زیاد به واقعیت نزدیک نباشه؛ بهتره بگم فقط خودم..."
"-خب. این جمله چند تا اشکال داشت.

یک. پشت مدرسه قشنگ به فضای صد و پنجاه متری رو پوشش میداد. کجاش باید میرفتم؟
دو میدونم کاره ژاکلین و مارگارت ولی چرا جولیا داده بود به من؟ و چرا کل مدرسه نبودن؟

و سه: واقعا فکر کردن من میرم اونجا؟ یعنی اینقدر احمقم از نظرشون؟"
قلم زیبا بود و دارای سبکی خاص. نویسنده طوری می‌نویسد که حتی در صورت نبودن نامش به عنوان خالق متن، می‌توان تشخیص داد که نوشته کار او بوده! تنها مشکل ناهماهنگی نثر بود که از روانی متن می‌کاست و در صحنه‌های حساس که غرق داستان بودم مرا از فضا بیرون انداخته و توی ذوقم می‌زد.
ناهماهنگی نثر چیست؟
سه نوع نثر داریم، ادبی، کتابی، محاوره.
نثر انتخابی شما در طول کل داستان محاوره بود، اما جملات و افعالی را کتابی نوشته بودید. بهتر است با ویرایش و بازبینی این مشکل را رفع کنید.
توصیفات نه کم بودند نه زیاد. خواننده می‌توانست تقریبا همه چیز را تصور کند، اما بهتر است کمی بیشتر به جزئیات بپردازید.
انتخاب زاویه دید، خوب بود. یک جورهایی شخصیت پردازی داستان با این زاویه دید قوت گرفته بود. هر دو شخصیت اصلی معرفی شده تاکنون افرادی بودند که توسط جامعه پذیرفته نمی‌شدند. افراد متفاوتی که به آن‌ها اصطلاحا "نرد" گفته می‌شود. درک کردن افکار یک نرد، آسان نیست، اما شما با زاویه دید اول شخص به ذهن شخصیت‌ها وارد شده و این کار را برای خواننده آسان‌تر می‌کردید.
گرچه شما توانسته بودید تا حدودی تفاوت افکار را بین رینا و اریک نشان دهید، اما جا داشت نحوه‌ی بیان فصل یک و دو کمی متفاوت‌تر باشد. مثلاً بهتر بود امضایتان را تنها در فصل‌های مربوط به یک شخصیت واحد استفاده کنید تا تفاوت نحوه‌ی بیان شخصیت‌های مختلف بهتر حس شود.
هنوز برای نظر دادن در مورد ایده زود است اما، ما تاکنون معرفی دو کارکتر جذاب و خاص را شاهد بودیم و من به شخصه، به شدت مشتاق ادامه‌ی داستان هستم.
پسر جنگ در کل، با قلم قوی و صمیمی و بیان خاصش، از همین حالا متفاوت بودنش را فریاد می‌زند. امیدوارم این تفاوت را تا انتهای رمان شاهد باشم.
با احترام فراوان و علاقه‌ی بی پایان:rose:
نرگس علی اوغلی
کادر نقد انجمن رمان98
1399/7/18


من واقعاااااا تشکر میکنم از اینکه وقتتون رو گذاشتید و نقد کردید نقدتون عالی بود و سازنده تمام اشکال ها رفع میشه و سعی میکنم رمانی عالی تحویل بدم:گل::گل::گل::گل::گل:


نقد و بررسی رمان پسر جنگ ( جلد اول مجموعه آلیوم) | پرهام زلیفن ARTEMIS2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: لاله ی واژگون، ZaHRa، S.salehi و 7 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,391
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 3 ساعت 0 دقیقه
بسم رب القم

نقد و برسی رمان پسر جنگ،‌ جلد اول آلیوم

قانون شماره یک خیابون:جار زدن عقاید شخصیت موقعیتت رو به خطر میندازه.
عقاید شخصی تو ممکنه برای یکی دیگه توهین بنظر بیاد. افکارت ممکنه مقام یکی دیگه رو به خطر بندازه.
و حرف نا به جا زندگیت رو به خطر میندازه.
قانون یه چیز اجتناب ناپذیره. حتی تو هرج و مرج ترین حالت ممکن انسان دنبال یه نظم میگرده. پس عادیه که حتی خیابون هم قانون های مخصوص خودشو داشته باشه. قانون هایی که زندگیت رو حفظ میکنه.
محبوب ترین قسمت از رمان برای من این قسمت بود که بسیار جای بحث دارد. درواقع می‌توان گفت، رمان پسر جنگ رمانی بود که هر دیالوگ و مونولوگش جای بحث دارد. این بند از رمان به خوبی اشاره به فضای سـ*ـیاسی و اجتماعی حاکم بر جهان را نشان می‌دهد؛ که هر شخصیتی در هر کجای دنیا استقلال فکری و عقیده ندارد. به قول معروف : گر می‌خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو!
یک فانتزی متفاوت! یک قلم متفاوت! در ابتدای رمان مدام به دنبال ردی از ژانر فانتزی بودم؛ اما خیلی کم رنگ دیده می‌شد؛ اما کم کم دیدم که نه، با یک نویسنده حرفه ای طرف هستم که خوب می‌داند از نوشته هایش چه می‌خواهد. چی چیزی را کجا بنویسد. درواقع نویسنده با رمانش زندگی کرده است و این در کلمه به کلمه های رمان کاملا مشهود است. در این رمان خبری از فانتزی های کلیشه ای امروزی نیست؛ فانتزی است که در جهان واقعی خودمان رخ داده و مملو از افکار و عقاید و خواسته های و نگفته های کارکتر های جهان واقعی است.
نمی‌شود گفت ایده جدید است ؛ چون همراه با کمی کلیشه است؛ اما سبک قلم جدید و سرشار از خلاقیت است.
اثری که مملو از فضای سـ*ـیاسی و اجتماعی حاکم بر خیابان های نیویورک را به خوبی نشان می‌دهد.
رمان پسر جنگ، رمانی با فضاسازی قوی غربی و توصیفاتی دقیق و کامل و سرشار از احساس! گرچه در باب توصیف چهره کمی کوتاهی شده است اما توصیفات مکان و فضا آن قدر دقیق و با جزئیات بیان شده بود که من تا ساعت ها بعد از خواندن رمان خود را در آن فضا احساس می‌کردم. شخصيت پردازی رمان بسیار قوی بود به طوری که خواننده خیلی راحت می‌تواند اریک، رینا و الکس و سایر کارکتر ها را بشناسد و آن هارا تصور کند و با آن ها زندگی کند. نویسنده آن قدر قوی عمل کرده بود که احساس نمی‌شد رمان می‌خوانیم؛ بلکه احساس می کردم که دارم یک فیلم هالیوودی می‌بینم. پارت به پارت که بیش می‌رفتم دنبال نقطه ضعفی یا اشکالی بودم که خوشبختانه هیچ مشکلی در رمان دیده نمی‌شد. اما در باب شناسنامه باید بگویم بهتر است نویسنده خلاصه رمان را ویرایش کند. واقعاً نمی‌دونم چی بنویسم که لیاقت این رمان رو داشته باشه. اون قدر همه چیز خوب و برنامه ریزی شده و دقیق پیش برده شده بود که جای هیچ حرف و بحثی باقی نزاشته بود.
باید به نویسنده تبریک گفت برای این حجم از اطلاعات کامل و با جزئیات و قلم حرفه ای که دارند.
واقعا شوکه شدم از قلم عالی نویسنده!
یک فانتزی حرفه ای همراه با قلم و نویسنده ای حرفه ای!
به امید موفقیت های بیشتر و عظیم تر نویسنده عزیز
سپاس بابت انتقاد پذیری شما
تیم نقد رمان۹۸
Zahra


نقد و بررسی رمان پسر جنگ ( جلد اول مجموعه آلیوم) | پرهام زلیفن ARTEMIS2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: لاله ی واژگون، ZaHRa، MĀŘÝM و 5 نفر دیگر

ARTEMIS2003

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
2,792
امتیاز
213
سن
21
زمان حضور
5 روز 18 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

نقد و برسی رمان پسر جنگ،‌ جلد اول آلیوم

قانون شماره یک خیابون:جار زدن عقاید شخصیت موقعیتت رو به خطر میندازه.
عقاید شخصی تو ممکنه برای یکی دیگه توهین بنظر بیاد. افکارت ممکنه مقام یکی دیگه رو به خطر بندازه.
و حرف نا به جا زندگیت رو به خطر میندازه.
قانون یه چیز اجتناب ناپذیره. حتی تو هرج و مرج ترین حالت ممکن انسان دنبال یه نظم میگرده. پس عادیه که حتی خیابون هم قانون های مخصوص خودشو داشته باشه. قانون هایی که زندگیت رو حفظ میکنه.
محبوب ترین قسمت از رمان برای من این قسمت بود که بسیار جای بحث دارد. درواقع می‌توان گفت، رمان پسر جنگ رمانی بود که هر دیالوگ و مونولوگش جای بحث دارد. این بند از رمان به خوبی اشاره به فضای سـ*ـیاسی و اجتماعی حاکم بر جهان را نشان می‌دهد؛ که هر شخصیتی در هر کجای دنیا استقلال فکری و عقیده ندارد. به قول معروف : گر می‌خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو!
یک فانتزی متفاوت! یک قلم متفاوت! در ابتدای رمان مدام به دنبال ردی از ژانر فانتزی بودم؛ اما خیلی کم رنگ دیده می‌شد؛ اما کم کم دیدم که نه، با یک نویسنده حرفه ای طرف هستم که خوب می‌داند از نوشته هایش چه می‌خواهد. چی چیزی را کجا بنویسد. درواقع نویسنده با رمانش زندگی کرده است و این در کلمه به کلمه های رمان کاملا مشهود است. در این رمان خبری از فانتزی های کلیشه ای امروزی نیست؛ فانتزی است که در جهان واقعی خودمان رخ داده و مملو از افکار و عقاید و خواسته های و نگفته های کارکتر های جهان واقعی است.
نمی‌شود گفت ایده جدید است ؛ چون همراه با کمی کلیشه است؛ اما سبک قلم جدید و سرشار از خلاقیت است.
اثری که مملو از فضای سـ*ـیاسی و اجتماعی حاکم بر خیابان های نیویورک را به خوبی نشان می‌دهد.
رمان پسر جنگ، رمانی با فضاسازی قوی غربی و توصیفاتی دقیق و کامل و سرشار از احساس! گرچه در باب توصیف چهره کمی کوتاهی شده است اما توصیفات مکان و فضا آن قدر دقیق و با جزئیات بیان شده بود که من تا ساعت ها بعد از خواندن رمان خود را در آن فضا احساس می‌کردم. شخصيت پردازی رمان بسیار قوی بود به طوری که خواننده خیلی راحت می‌تواند اریک، رینا و الکس و سایر کارکتر ها را بشناسد و آن هارا تصور کند و با آن ها زندگی کند. نویسنده آن قدر قوی عمل کرده بود که احساس نمی‌شد رمان می‌خوانیم؛ بلکه احساس می کردم که دارم یک فیلم هالیوودی می‌بینم. پارت به پارت که بیش می‌رفتم دنبال نقطه ضعفی یا اشکالی بودم که خوشبختانه هیچ مشکلی در رمان دیده نمی‌شد. اما در باب شناسنامه باید بگویم بهتر است نویسنده خلاصه رمان را ویرایش کند. واقعاً نمی‌دونم چی بنویسم که لیاقت این رمان رو داشته باشه. اون قدر همه چیز خوب و برنامه ریزی شده و دقیق پیش برده شده بود که جای هیچ حرف و بحثی باقی نزاشته بود.
باید به نویسنده تبریک گفت برای این حجم از اطلاعات کامل و با جزئیات و قلم حرفه ای که دارند.
واقعا شوکه شدم از قلم عالی نویسنده!
یک فانتزی حرفه ای همراه با قلم و نویسنده ای حرفه ای!
به امید موفقیت های بیشتر و عظیم تر نویسنده عزیز
سپاس بابت انتقاد پذیری شما
تیم نقد رمان۹۸
Zahra
ممنون نقدتون معرکه بووووود و اینقدر بهم انرژی داد که واقعا نمیشه گفتش. خوشحالم که خوشتون اومده و تمام سعیمو میکنم که کلیشه های اضافه رو هم از بین ببرم. تشکر های فراوون:گل::گل::گل::گل::گل:


نقد و بررسی رمان پسر جنگ ( جلد اول مجموعه آلیوم) | پرهام زلیفن ARTEMIS2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: لاله ی واژگون، ZaHRa، MĀŘÝM و 6 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا