مشاعره با حرف ل

Matiᴎɐ✼ · 2/4/21

لازمه عاشقیست رفتن و دیدن ز دور
و رنه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست

Matiᴎɐ✼ · 2/4/21

لطف حق با تو مداراها کند
چون که از حد بگذرد رسواها کند

moh@mad · 7/4/21

bi nhayat.83 گفت:
لطف حق با تو مداراها کند
چون که از حد بگذرد رسواها کند

لاابالی چه کند دفتر دانایی را
طاقت وعظ نباشد سر سودایی را
آب را قول تو با آتش اگر جمع کند
نتواند که کند عشق و شکیبایی را

سعدی

لعل لـ*ـبش داد کنون مر مرا
آنچ تو را لعل کند مر مرا
گلبن خندان به دل و جان بگفت
برگ منت هست به گلشن برآ

مولانا

لـ*ـب شیرین تو هر دم شکر انگیزترست
زلف دلبند تو هر لحظه دلاویزترست
برسرآمد ز جهان جزع تو در خونخواری
گر چه چشم من دل سوخته خونریزتراست

خواجوی کرمانی

paeez81 · 30/4/21

و لـ*ـذت اندر ترک لـ*ـذت بود، ای آزادگان

ما گدایان ترک این لـ*ـذت نمی دانسته ایم

paeez81 · 7/5/21

لرزید بس که دل به تن ناتوان ما
خالی ز مغز شد قلم استخوان ما

paeez81 · 7/5/21

لـ*ـب سرچشمه ای و طرف جویی
نم اشکی و با خود گفتگویی

paeez81 · 7/5/21

لطف حق با تو مداراها کند
چون که از حد بگذرد رسوا کند

moh@mad · 7/5/21

paeez81 گفت:
لطف حق با تو مداراها کند
چون که از حد بگذرد رسوا کند

لا ابلالی چه کند دفتر دانایی را
طاقت وعظ نباشد سر سودایی را

لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح
داغ دل بود و به امید دوا باز آمد

لاله و گل زخمی خمیازه اند
عیش این گلشن خماری بیش نیست

Sh@bnam · 11/5/21

moh@mad گفت:
لا ابلالی چه کند دفتر دانایی را
طاقت وعظ نباشد سر سودایی را

لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح
داغ دل بود و به امید دوا باز آمد

لاله و گل زخمی خمیازه اند
عیش این گلشن خماری بیش نیست

لحظه ای ای راهرو بی رهبر نیکو مباش
اندر این بستان گیاه بد*کاره ی خودرو مباش
خوشدل تهرانی
♡♡♡
لـ*ـب سرچشمه ای و طرف جویی
نم اشکی و با خود گفتگویی
حافظ
♡♡♡
لرزید بس که دل به تن ناتوان ما
خالی ز مغز شد قلم استخوان ما
صائب