خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Ryhwn

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/3/20
ارسال ها
962
امتیاز واکنش
4,223
امتیاز
278
محل سکونت
Bookland
زمان حضور
80 روز 11 ساعت 24 دقیقه
سلامی دوباره:morningb:
نام رمان: تسخیرگر روح
نام نویسنده: الناز
ژانر: فانتزی، عاشقانه، معمایی
خلاصه: او شرور نبود
علاقه ای به جنگ و خونریزی نداشت!
از اذیت کردن دیگران خوشحال نمی‌شد!
از کشتن بقیه ذوق نمی‌کرد.
افتخار نمی‌کرد.
او متنفر بود از شرور بودن!
او فقط می‌خواست زندگی کند.
یک زندگی عادی
مثل همه!
اما سرنوشت جور دیگری برایش رقم خورده بود.
قلمش را با خون عزیزانش جلا داده بود و شروع به نوشتن زندگی اش کرده بود!
جوری که هرگز فکرش را نمی‌کرد...
ناظر پیشنهادی : Narín✿
دلیل : آشنایی و تسلط ایشون در ژانر فانتزی و معمایی.
سلام. با ناظر پیشنهادیتون موافقت شد. ناظر شما Narín✿. منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشین. ~ROYA~ رو هم اد کنید.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Narín✿، LIDA_M و *ELNAZ*

Ryhwn

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/3/20
ارسال ها
962
امتیاز واکنش
4,223
امتیاز
278
محل سکونت
Bookland
زمان حضور
80 روز 11 ساعت 24 دقیقه
[
سلام
نام: شاه کلید
ژانر: عاشقانه/ ترسناک
خلاصه:
اینکه ادم بد قصه خودت باشی یا ادم خوبه دست خودته ... اینکه ظلم کنی یا محبت کنی دست خودته ... اینکه بد

باشی یا خوب دست خودته .. اینکه بخوای دل بشکونی یا به دست بیاری دست خودته... اینکه همه ازت راضی باشن یا

اه و نفرینت کنن دست خودته ... ولی تو داستان من هیچ کدوم از اینا دست خودم نبودو نیست ... نمیدونم تا کجا میخواد

اینجوری پیش بره ولی خب داستان من با بقیه فرق میکنه ...
*پسری به اسم سامیار با دنیایی سیاه و پر از تاریکی با دختری به اسم تینا با دنیایی شاد و پر از روشنایی اشنا میشه و
دنیا کاری میکنه که این دوتا بهم برسن
سلام. ناظر شما فاطمه بیابانی . منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشین. من رو هم اد کنید.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • عالی
Reactions: LIDA_M و *ELNAZ*

Ryhwn

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/3/20
ارسال ها
962
امتیاز واکنش
4,223
امتیاز
278
محل سکونت
Bookland
زمان حضور
80 روز 11 ساعت 24 دقیقه
سلام درخواست ناظر دارم برای رمانم

نام رمان: جدال شاه مهره
نویسنده: حنانه بامیری
ژانر: معمایی، جنایی

خلاصه: با مفقود شدن جنازه‌ی هرمس رودریگز، شاه در لباس سرباز، در منجلاب مخوف سماع، شیرازه‌ی سازمان از هم پاشید و هیچ کس نتوانست علّت این مفقود شدن را بفهمد. نمایندگان به دنبال دشمن می‌گشتند در حالی که دشمن در میان خودشان تبر به ریشه‌شان می‌زد. با همکاری یک نابغه‌ی ایرانی...
سلام. ناظر شما The unborn. منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشین. ~ROYA~ رو هم اد کنید.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: *ELNAZ* و ^__^ Paradox ^__^

Ryhwn

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/3/20
ارسال ها
962
امتیاز واکنش
4,223
امتیاز
278
محل سکونت
Bookland
زمان حضور
80 روز 11 ساعت 24 دقیقه
سلام
اسم :قلبی ندارم
ژانر: عاشقانه ... ترسناک ...
خلاصه "دختری به اسم تینا که عاشق درس و...بنابر دلایلی مجبور شد با یکی از شریکای پدرش ازدواج کنه تا طرف کاری رو انجام نده که همه و پشیمون کنه ...مجبور به تن دادن خواسته ای شده که نه تنها خودش بلکه خانوادش هم راضی نبودن .... "
سلام. اول باید رمان اولتون رد یا تایید بشه بعد برای رمان دومتون ناظر انتخاب بشه


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: *ELNAZ*

Ryhwn

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/3/20
ارسال ها
962
امتیاز واکنش
4,223
امتیاز
278
محل سکونت
Bookland
زمان حضور
80 روز 11 ساعت 24 دقیقه
رمان انتقام عاشقانه

به قلم Elaheh

ژانر: عاشقانه

نتیجه : پایان خوش.

نکته: هنگام خواندن هر پارت به اسم کسی که رمانو میگه توجه کنید .





پارت ۱



فرحان







- تو دیوونه شدی ؟ باورم نمیشه من نمیذارم همچین غلطی بکنی.

- چرا نمیفهمی . ببین زندگیمونو . ترلان ببین با ما چیکار کردن؟ کو خونوادمون ؟ کو ادلان هاااااا؟

دیگه داشتم داد میزدم ترلان با تشر گفت :

- فرحان تو حق نداری . من اجازه نمیدم با زندگی یه دختر بازی کنی.

سرش داد زدم :

- تو هیچ غلطی نمتونی بکنی .

اونم عین من داد زد :

- پس دیگه خواهری به اسم من نداری .

دست گذاشت رو نقطه ضعفم من بجر ترلان هیشکیو نداشتم اون همه زندگیم بود . پدرم مادرم .

با کلافگی دست کشیدم توی موهام و سریع از اتاقش زدم بیرون .

یه نگاه به خونه انداختم اعصابم داغون تر شد این خونه درندشتو میخواستیم چیکار وقتی همیه ذهنم درگیر حس انتقام بود.

نمیتونستم از انتقامم صرف نظر کنم من سالهاست منتظر همچین لحظه ای بودم تا قلبم یکم خنک شه .

دیوونگی زده بود به سرم دلم برای ادلان برادرم تنگ شده بود برادری که یه قل دیگه من و ترلان بود .

با پا در اتاقمو کوبیدم و رفتم تو. انگار قفس بود برام. رفتم سمت بالکنو درشو باز کردم سوز پاییزی که اومد تو حالم بهتر شد رفتم بیرونو با حرس سیگارو از جیبم کشیدم بیرون .

روشنش کردم و چند تا پک عمیق زدم . حالم خوب که نشده بود هیچ بدترم شده بودم . درسته ترلان برام خیلی مهم بود ولی نمیتونستم هرچی که اون گفتو انجام بدم .

با ذهنی داغون برگشتم تو اتاقو روی تـ*ـخت ولو شدم .

صبح وقتش بود باید کارمو شروع میکردم
سلام. اطلاعات رو لطفا کامل بنویسید. ناظر شما دونه انار . منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشین. من رو هم اد کنید.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: *ELNAZ*

MATADOR13_83

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/4/21
ارسال ها
1
امتیاز واکنش
2
امتیاز
73
سن
28
زمان حضور
8 دقیقه
نام رمان: جادوگر اعظم در شرق
نویسنده: ماتادور_13_83
ژانر: علمی_تخیلی
خلاصه رمان:
حالا چیکار کنم؟!... داشتن قدرتی به اندازه کل جادوگران دنیا... واقعا من رو می ترسونه...ههه مردم به ما میگن جادوگران نهایی...اما نمیدونن که جادوگران نهایی چقد تنها هستن...


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: *ELNAZ* و Ryhwn

atisha.radiyanfar

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/4/21
ارسال ها
1
امتیاز واکنش
6
امتیاز
73
سن
41
زمان حضور
1 روز 8 ساعت 3 دقیقه
سلام و درود
نام رمان:قاتل خونخوار
نویسنده: آتیشا رادیان فر
ژانر:عاشقانه،فانتزی،جنایی
خلاصه:
داستان دختر۱۷ساله با شخصیت پیچیده که سالهاست روی ماوراالطبیعه کار میکند و باور دارد یک انسان معمولی نیست و با ورود پسر دورگه خون اشام و گرگینه به نام رایموند به زندگی اش عاشق او میشود ومیفهمد که رایموند جد او است ولی رایموند باعث میشود...
مقدمه:
من از اعماق گم نامی من از گودال ناکامی
من از بن بست هر تصمیم پر از زخم های بی ترمیم
به دشواری شروع کردم به دشواری طلوع کردم
هزار مانع،هزار دیوار هزار چاه کن به نام یار
هزارشب ترس تیر خوردن به دست نارفیق مردن
من از وحشت شروع کردم پراز تردید طلوع کردم
قدم‌هام گاهی سست میشد تنم گاهی یخ میکرد
یکی مثل شبه از دور داد میزد ولی مقصد مقدس بود
توقف مرگ زودرس بود صلیب بر دوش و لـ*ـب خاموش
نه برگشتم نه ایستادم به هر گردباد تن دادم
چه چون سختم نیوفتادم من از پایان شروع کردم
من از مغرب طلوع کردم


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: *ELNAZ* و Ryhwn

Ryhwn

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/3/20
ارسال ها
962
امتیاز واکنش
4,223
امتیاز
278
محل سکونت
Bookland
زمان حضور
80 روز 11 ساعت 24 دقیقه
نام رمان: جادوگر اعظم در شرق
نویسنده: ماتادور_13_83
ژانر: علمی_تخیلی
خلاصه رمان:
حالا چیکار کنم؟!... داشتن قدرتی به اندازه کل جادوگران دنیا... واقعا من رو می ترسونه...ههه مردم به ما میگن جادوگران نهایی...اما نمیدونن که جادوگران نهایی چقد تنها هستن...
سلام. ناظر شما LIDA_M . منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشین. من رو هم اد کنید.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: *ELNAZ*، LIDA_M و MaSuMeH_M

Ryhwn

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/3/20
ارسال ها
962
امتیاز واکنش
4,223
امتیاز
278
محل سکونت
Bookland
زمان حضور
80 روز 11 ساعت 24 دقیقه
سلام و درود
نام رمان:قاتل خونخوار
نویسنده: آتیشا رادیان فر
ژانر:عاشقانه،فانتزی،جنایی
خلاصه:
داستان دختر۱۷ساله با شخصیت پیچیده که سالهاست روی ماوراالطبیعه کار میکند و باور دارد یک انسان معمولی نیست و با ورود پسر دورگه خون اشام و گرگینه به نام رایموند به زندگی اش عاشق او میشود ومیفهمد که رایموند جد او است ولی رایموند باعث میشود...
مقدمه:
من از اعماق گم نامی من از گودال ناکامی
من از بن بست هر تصمیم پر از زخم های بی ترمیم
به دشواری شروع کردم به دشواری طلوع کردم
هزار مانع،هزار دیوار هزار چاه کن به نام یار
هزارشب ترس تیر خوردن به دست نارفیق مردن
من از وحشت شروع کردم پراز تردید طلوع کردم
قدم‌هام گاهی سست میشد تنم گاهی یخ میکرد
یکی مثل شبه از دور داد میزد ولی مقصد مقدس بود
توقف مرگ زودرس بود صلیب بر دوش و لـ*ـب خاموش
نه برگشتم نه ایستادم به هر گردباد تن دادم
چه چون سختم نیوفتادم من از پایان شروع کردم
من از مغرب طلوع کردم
سلام. ناظر شما LIDA_M . منتظر ایجاد گفتو از سوی ناظر باشین. من رو هم اد کنید.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: *ELNAZ* و LIDA_M

m_amin2006

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
17/4/21
ارسال ها
1
امتیاز واکنش
2
امتیاز
73
سن
18
محل سکونت
مشهد
زمان حضور
9 ساعت 6 دقیقه
نام رمان : خانه ی نحس
ژانر: ترسناک با رگه هایی از طنز
خلاصه :
داستان درباره پسری به اسم مسعود هست که به علت مشکلات شخصیش با پدر و مادرش خونه ای مجردی میخره. اما با اتفاقات خانه ی نحس روزی هزار بار آرزو میکنه که کاش پیش پدر و مادرش بود...
ناظر پیشنهادی:فرقی نداره.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: *ELNAZ* و ronak.a
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا