مشاعره با اشعار بابا طاهر

moh@mad · 2/3/21

bi nhayat گفت:
دلی داروم خریدار محبت
کز او گرم است به بازار محبت
لباسی دوختم بر قامت دل
ز پود محنت و تا محبت

تویی آن شکرین لـ*ـب یاسمین بر
منم آن آتشین دل دیدگان تر
از آن ترسم که در آ*غو*شم آیی
گدازد آتشت بر آب شکر

bi nhayat · 2/3/21

moh@mad گفت:
تویی آن شکرین لـ*ـب یاسمین بر
منم آن آتشین دل دیدگان تر
از آن ترسم که در آ*غو*شم آیی
گدازد آتشت بر آب شکر

هر آنکس عاشق است از جان نترسد
یقین از بند و از زندان نترسد
دل عاشق بود گرگ گرسنه
که گرگ از هی هی چوپان نترسد

moh@mad · 5/3/21

bi nhayat گفت:
هر آنکس عاشق است از جان نترسد
یقین از بند و از زندان نترسد
دل عاشق بود گرگ گرسنه
که گرگ از هی هی چوپان نترسد

دلا خوبـان دل خونیـن پسـندند
دلا خون شو که خوبان این پسندند
متاع کفر و دین بی‌مشتری نیست
گروهی آن گروهی این پسـندند

محدثه موحدی · 22/3/21

دلی دیرم خریدار محبت
کزو گرم است بازار محبت

کوثر پورخضر · 22/3/21

Mohadose گفت:
دلی دیرم خریدار محبت
کزو گرم است بازار محبت

ته که دور از منی دل در برم نی
هوایی غیر وصلت در سرم نی
بجانت دلبرا کز هر دو عالم
تمنای دگر جز دلبرم نی

FaTeMé_KH · 22/3/21

کوثر پورخضر گفت:
ته که دور از منی دل در برم نی
هوایی غیر وصلت در سرم نی
بجانت دلبرا کز هر دو عالم
تمنای دگر جز دلبرم نی

یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد

کوثر پورخضر · 22/3/21

فاطمه بانو گفت:
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد

دلی دیرم خریدار محبت
کز او گرم است بازار محبت
لباسی دوختم بر قامت دل
ز پود محنت و تار محبت

FaTeMé_KH · 22/3/21

کوثر پورخضر گفت:
دلی دیرم خریدار محبت
کز او گرم است بازار محبت
لباسی دوختم بر قامت دل
ز پود محنت و تار محبت

تن محنت کشی دیرم خدایا
دل با غم خوشی دیرم خدایا
زشوق مسکن و داد غریبی
به سـ*ـینه آتشی دیرم خدایا

Ryhwn · 5/4/21

اگر شیری اگر میری اگر مور
گذر باید کنی آخر لـ*ـب گور
دلا رحمی بجان خویشتن کن
که مورانت نهند خوان و کنند سور

moh@mad · 7/4/21

Ryhwn گفت:
اگر شیری اگر میری اگر مور
گذر باید کنی آخر لـ*ـب گور
دلا رحمی بجان خویشتن کن
که مورانت نهند خوان و کنند سور

رخش تا کرده در دل جلوه از مهر
بخوبی آفتاب خاورستم
بمیر ای دل که آسایش بیابی
که مو تا جان ندادم وانرستم

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی