مشاعره با حرف گ

~BAHAR.SH~ · 17/3/21

گر مرد رهي ميان خون بايد رفت
از پاي فتاده سرنگون بايد رفت

ozan♪ · 17/3/21

گاهی گر از ملال محبت برانمت
دوری چنان مکن که به شیون بخوانمت

~BAHAR.SH~ · 17/3/21

ozan گفت:
گاهی گر از ملال محبت برانمت
دوری چنان مکن که به شیون بخوانمت

گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت می گیرد جهان با مردمان سخت کوش

ozan♪ · 17/3/21

Mohadeseh.sh گفت:
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت می گیرد جهان با مردمان سخت کوش

گر تو خواهي عزت دنيا و دين عُزلتي از مردم دنيا گزين
سهايي

~BAHAR.SH~ · 17/3/21

ozan گفت:
گر تو خواهي عزت دنيا و دين عُزلتي از مردم دنيا گزين
سهايي

گفته بودم چو بيايي غم دل با تو بگويم
چه بگويم که غم از دل برود چون تو بيايي
سعدي

moh@mad · 17/3/21

Mohadeseh.sh گفت:
گفته بودم چو بيايي غم دل با تو بگويم
چه بگويم که غم از دل برود چون تو بيايي
سعدي

گوش دلی کجاست که از چاه بشنود
پژواک خستگی و طنین ملال تو

منزوی

گفتم که دگـر چشـم به دلبـر نکنم
صـوفی شوم وگـوش به منکـر نکنم

سعدی

گر تو باشی می توان صدسال بی جان زیستن
بی تو گرصد جان بود یک لحظه نتوان زیستن

عاشق اصفهانی

FaTeMé_KH · 17/3/21

گوش کن با لـ*ـب خاموش سخن مي گويم
پاسخم گو به نگاهي که زبان من و توست

moh@mad · 17/3/21

فاطمه بانو گفت:
گوش کن با لـ*ـب خاموش سخن مي گويم
پاسخم گو به نگاهي که زبان من و توست

گوهر اشکی که پروردم به چشم انتظار
در تماشای تو از دست نگه غلتید و رفت

بیدل

گه شکایت از گلی،گه شکوه از خاری کنم
من نه آن رندم ،که غیرازعاشقی کاری کنم

رهی

گفتم كه روي خوبت ، از من چرا نهان است
گفتا تو خود حجابي ، ورنه رخم عيان است

کاشانی

FaTeMé_KH · 23/3/21

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید

FaTeMé_KH · 23/3/21

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

نگارشگر انجمن

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

نگارشگر انجمن

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین