خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,580
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
سلام. در خواست ناظر رمان دارم.

نام رمان: هویت او
ژانر: اجتماعی_ عاشقانه

خلاصه: زندگی آرام و بی حاشیه ی دایان با پیدا شدن آقای دکتر زیر و رو میشه... به خواسته ی تقدیر یا سرنوشت عشقی بین این دو نفر شکل میگیره که باعث میشه حقایق پشت پرده برای همه مشخص بشه، حقایقی که هویت ها رو زیر و رو میکنه، همه توی نقش های اصلیشون قرار میگیرند و اون موقع ست که باید ببینیم سرانجام این عشق به کجا ختم میشه...
سلام وقت بخیر
ناظر شما : فاطمه بیابانی
Ryhwn رو اد کنید و منتظر گفتوگو از سوی ناظر باشید


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: LIDA_M، *RoRo*، Narín✿ و 2 نفر دیگر

malakeh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/21
ارسال ها
170
امتیاز واکنش
2,693
امتیاز
213
زمان حضور
8 روز 3 ساعت 32 دقیقه
سلام
نام رمان : "تک درخت جنگل عشق"
ژانر : تخیلی ، فانتزی ، پیچیده ، عاشقانه و طنز
خلاصه : ( بخشی از رمان )
صدای پاها نزدیک و نزدیکتر می شد ..
مک نفس نفس زنان به ساعتش نگاه کرد . ساعت 00:02 نیمه شب بود .
باب باید تا حالا گوی پیش گویی را دزدیده باشد . مک درمانده به اطرافش نگاه کرد . گلومی ها بدنبالش بودند و او زمان زیادی نداشت .
خواست از راه مخفی بگریزد که با خود گفت اگر از ان راه فرار کند قطعا " گراز" دومین راه ارتباط انجمن " مبارزان مرگ" را پیدا خواهد کرد .
کمی با ساعتش ور رفت وبا جان تماس گرفت ...
ـ مک پسر تو کجا ...
مک زمان زیادی نداشت و بی وقفه میدوید برای همین قبل از اینکه صدای جان بیشتر روی مخش رژه نرود گفت :
ـ جان ! گوش کن! "گراز" ماجرای سه ناجی روفهمیده و الان هم افرادش در تعقیب من هستند . هرچه زودتر باید اون سه تا رو دور هم جمعشون کنی !
اون سه تا در کنار هم قدرتشون کامله !
ـ مک چی داری میگی ؟ ملکه هرگز اجازه نمیده که ...
ـ چاره ای نداریم . برای نجات کایند باید اون سه تا جوون رو دور هم جمهشون کنی . فعلا !
و بی فاصله تلفنش را قطع کرد .
زمان خودنابودی ساعتش را که اولین رابط انجمن " مبارزان مرگ " بود راروی ده ثانیه تنظیم کرد و مغمومانه به ساعتی که پنج سال متوالی در ماموریت های مختلف کنار او بود وبارها جانش را نجات داده بود خیره شد .
صدای پای گلومی ها اورا به خود اورد و ساعت را به داخل سوراخی پرتاب کرد .
شمشیرش را از غلاف خود بیرون کشید و با خود گفت :
" مبارز مرگ ! زمان مقابله با مرگ است"


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo*، Amerətāt، ~ROYA~ و 5 نفر دیگر

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,580
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
سلام
نام رمان : "تک درخت جنگل عشق"
ژانر : تخیلی ، فانتزی ، پیچیده ، عاشقانه و طنز
خلاصه : ( بخشی از رمان )
صدای پاها نزدیک و نزدیکتر می شد ..
مک نفس نفس زنان به ساعتش نگاه کرد . ساعت 00:02 نیمه شب بود .
باب باید تا حالا گوی پیش گویی را دزدیده باشد . مک درمانده به اطرافش نگاه کرد . گلومی ها بدنبالش بودند و او زمان زیادی نداشت .
خواست از راه مخفی بگریزد که با خود گفت اگر از ان راه فرار کند قطعا " گراز" دومین راه ارتباط انجمن " مبارزان مرگ" را پیدا خواهد کرد .
کمی با ساعتش ور رفت وبا جان تماس گرفت ...
ـ مک پسر تو کجا ...
مک زمان زیادی نداشت و بی وقفه میدوید برای همین قبل از اینکه صدای جان بیشتر روی مخش رژه نرود گفت :
ـ جان ! گوش کن! "گراز" ماجرای سه ناجی روفهمیده و الان هم افرادش در تعقیب من هستند . هرچه زودتر باید اون سه تا رو دور هم جمعشون کنی !
اون سه تا در کنار هم قدرتشون کامله !
ـ مک چی داری میگی ؟ ملکه هرگز اجازه نمیده که ...
ـ چاره ای نداریم . برای نجات کایند باید اون سه تا جوون رو دور هم جمهشون کنی . فعلا !
و بی فاصله تلفنش را قطع کرد .
زمان خودنابودی ساعتش را که اولین رابط انجمن " مبارزان مرگ " بود راروی ده ثانیه تنظیم کرد و مغمومانه به ساعتی که پنج سال متوالی در ماموریت های مختلف کنار او بود وبارها جانش را نجات داده بود خیره شد .
صدای پای گلومی ها اورا به خود اورد و ساعت را به داخل سوراخی پرتاب کرد .
شمشیرش را از غلاف خود بیرون کشید و با خود گفت :
" مبارز مرگ ! زمان مقابله با مرگ است"
سلام وقت بخیر
ناظر شما : دونه انار
منتظر گفتوگو باشید
Ryhwn رو هم اد کنید


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: LIDA_M، *RoRo*، Amerətāt و 3 نفر دیگر

هدیه

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/6/20
ارسال ها
50
امتیاز واکنش
1,090
امتیاز
203
زمان حضور
12 روز 2 ساعت 21 دقیقه
سلام درخواست ناظر داشتم.
نام رمان:نبض شیطان:جنون شیطان و فرشته
ژانر:مافیایی،جنایی،پلیسی،عاشقانه


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo*، ~ROYA~ و Amerətāt

سهیلاعبدی

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/1/20
ارسال ها
1
امتیاز واکنش
3
امتیاز
73
سن
29
محل سکونت
اهواز
زمان حضور
34 دقیقه
نام رمان: این مرد من نیستم
ژانر: معمایی، عاشقانه، اجتماعی
نویسنده: سهیلاعبدی

خلاصه:

در جای عجیبی چشمانم را به زندگی جدیدی باز کردم. هیچ تصور یا فکری از گذشته ام ندارم و نمی دانم کیستم و از کجا آمده ام. بخت با من یار می شود و کم کم جواب تمام ابهامات را می یابم اما درست وقتی که خود را میان بازی خطرناک و کثیفی می بینم و به صورت کاملا از پیش تعیین شده وارد رابـ*ـطه می شوم. شخصی از هویتم سوء استفاده می کند، برای برگرداندن عشق و جایگاه اصلی زندگی ام دست به تصمیمات مرگباری می زنم تا ثابت کنم که "این مرد من نیستم".


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: *RoRo*، Amerətāt و Armita.M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,580
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
سلام درخواست ناظر داشتم.
نام رمان:نبض شیطان:جنون شیطان و فرشته
ژانر:مافیایی،جنایی،پلیسی،عاشقانه
سلام وقت بخیر
ناظر شما : Armita.M
منتظر گفتوگو از سوی ناظر باشید
Ryhwn رو هم اد کنید


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: LIDA_M، *RoRo* و Armita.M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,580
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نام رمان: این مرد من نیستم
ژانر: معمایی، عاشقانه، اجتماعی
نویسنده: سهیلاعبدی

خلاصه:

در جای عجیبی چشمانم را به زندگی جدیدی باز کردم. هیچ تصور یا فکری از گذشته ام ندارم و نمی دانم کیستم و از کجا آمده ام. بخت با من یار می شود و کم کم جواب تمام ابهامات را می یابم اما درست وقتی که خود را میان بازی خطرناک و کثیفی می بینم و به صورت کاملا از پیش تعیین شده وارد رابـ*ـطه می شوم. شخصی از هویتم سوء استفاده می کند، برای برگرداندن عشق و جایگاه اصلی زندگی ام دست به تصمیمات مرگباری می زنم تا ثابت کنم که "این مرد من نیستم".
سلام وقت بخیر
ناظر شما : The unborn
منتظر گفتوگو از سوی ناظر باشید


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: LIDA_M و *RoRo*

مبینا زارع مویدی

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
11/2/21
ارسال ها
1
امتیاز واکنش
16
امتیاز
83
زمان حضور
1 روز 3 ساعت 47 دقیقه
.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: Amerətāt، *RoRo* و ~ROYA~

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,580
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
سلام در خواست ناظر دارم
ژانر: عاشقانه، جنایی، فانتزی
نام رمان: نفوذی‌های‌دورگه
سلام وقت بخیر
ناظر شما : ^~SARA~^
منتظر گفتوگو از سوی ناظر باشید من رو هم اد کنید


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: LIDA_M و *RoRo*

ریحانه عیسایی

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
12/2/21
ارسال ها
3
امتیاز واکنش
13
امتیاز
73
سن
19
زمان حضور
3 ساعت 50 دقیقه
نام رمان: رویای دخترونه، دنیای پسرونه
نویسنده: ریحانه عیسایی(زینب)
ژانر: اجتماعی، طنز، درام
خلاصه:
معضلات یک دختر یا دخترهای یک جامعه دختری که دختر بودن خودش رو قبول نداره و رویاش یک دنیاست و آرزو داره جسما و روحا پسر باشه و توی بی‌نظم‌ترین مدرسه پسرانه درس بخونه اما غافل از اینکه اون مدرسه...
ناظر: به صلاح دید مدیریت


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: Amerətāt، *RoRo*، ~ROYA~ و یک کاربر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا