خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Asal_Zinati

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/2/20
ارسال ها
593
امتیاز واکنش
19,821
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار..
زمان حضور
129 روز 11 ساعت 21 دقیقه
نام رمان: غروب آخر
نام نویسنده:samira.sh
ژانر: عاشقانه،اجتماعی
خلاصه: داستان روایتگر زندگی دختری به نام مهتا ست که از زمان کودکی گرفتار جدال عشقی یک طرفه می شود.این عشق تماما درد و رنج را به او تحمیل می‌کند اما درست زمانی که همه چیز را تمام شده می‌داند، پسری به نام اشکان وارد زندگی‌اش می‌شود .طی اتفاقاتی ناخواسته مهتا ضربه بدی به او می زند و اشکان در صدد گرفتن انتقام از او و خانواده اش ،نقشه بدی را می کشد که زندگی هر دوی‌ شان دست خوش تغییرات بزرگی می‌شود.
"انتخاب ناظر به عهده تیم مدیریت "
ناظر شما: Mahla_Bagheri
منتظر ایجاد گفت و گو باشید. :rose:


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: LIDA_M، samira.sh و Mahla_Bagheri

Asal_Zinati

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/2/20
ارسال ها
593
امتیاز واکنش
19,821
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار..
زمان حضور
129 روز 11 ساعت 21 دقیقه
سلام. نام رمان: دنیای خیـ*ـانت
نویسنده: اف.کام اچ وای
ژانر: انتقامی، جنایی، طنز
خلاصه: دنیا دختری زیبا و جذاب که با همین جذابیتش چندین نفر جذب خودش میکنه و بی رحمی ولشون میکنه. اما کسی توی مسیرش قرار میگیره که خواسته ای از دنیا داره. آیا دنیا قبول میکنه که به خاطر جون عزیزانش با اون فرد همکاری کنه یانه؟ رمانی سرتاسر هیجانی رو دنبال کنید تا جواب سوالمون رو بگیریم.
ناظر شما: ~HadeS~
موفق باشید


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • جذاب
Reactions: LIDA_M

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
باسلام
نام رمان:بی گنـ*ـاه
ژانر:جنایی_پلیسی
خلاصه:دو برادر دو قلو همسان که یکی از انها متهم به قتل پدرشان میشود که سالها پیش اونها رو ترک کرده...
ناظر خاصی مد نظر نیست.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Asal_Zinati، غزاله صالحی، Niuosha.dkw و یک کاربر دیگر

غزاله صالحی

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/12/20
ارسال ها
1
امتیاز واکنش
9
امتیاز
73
زمان حضور
2 روز 1 ساعت 29 دقیقه
#بی_مرزترین_رویا

نویسنده: غزاله صالحی

ژانر: معمایی ، عاشقانه

راوی: اول شخص

خلاصه:

اردیبهشت ماه سال 1385، عمارتی در باستی هیلز لواسان سبب گره خوردن چهار خانواده بهم میشه...
مهر ماه سال 1386،برخورد از پیش برنامه ریزی شده ای صورت میگیره که تبعات بی برنامه اون ،گره ها رو یکی پس از دیگری باز میکنه اما گره کوری در پس پرده میزنه...
فروردین ماه 1393،گره کورِ پس پرده بینایش رو به دست میاره به روی صحنه میاد و بار دیگه روابط موازی جریان گرفته بین اعضا را در مختصاتی به نام بی مرزترین رویا بهم گره میزنه.
مهر ماه 1399، گره کور میاد تا گردباد زندگی کسانی بشه که 13 سال پیش، طوفان زندگیش شدن اون از شیرازه جدا شده آیا میتونه تمام صفحاتت وجودش رو مثل روز اول از صفحه یک بچینه؟؟یا دست های پشت پرده آشفتگیش رو بیشتر از پیش دامن میزنند؟ بازی‌ گردان این بازی چه کسی است؟؟؟


#چند_صفحه_جلوتر

صدام از عجز و درد مرزهای قرمز پیش از این تعیین شده رو رد میکنه ، نگاه مبهوت و صورت زخمی پر از رد چاقو فردِ دست بسته پخش شده روی علوفه و کاه های روی زمین به سمتم کشیده میشه ، دستام رو بالا میبرم ، میخوام به آرامش گم شده توی این جغرافیا دعوتش کنم که فقط یک لحظه نوک اون کالیبر لعنتی رو از شقیقه اش دور کنه ، خیره توی نگاه به خون نشسته ام پوزخندی میزنه و اسمم رو لای لـ*ـب های ترک خورده اش تکرار میکنه و ماشه رو میکشه...همزمان با سقوط پلک هام روی هم ، بالاگرفتن صدای بع بع گوسفند های دورم ، ناله و فغان گوش خراش نفر سوم ، مخلوطی از خون و مغز روی صورتم میپاشه، برخورد یک جسم سخت با سطح زمین همزمان میشه با فاصله گرفتن پلک هام .... نگاهی به چشم های باز به من خیره اش میندازم ....لـ*ـب هام رو به بالا قوس و از هم فاصله میگیره ، صدای قهقهه ام پارادوکس عجیبی با مختصاتی که توش هستم داره ، سوت ممتدی چاقو به دست توی مغزم شروع به کشیده شدن میکنه ، خونریزی سلول های مغزی رو حس میکنم ... لـ*ـب های تر شدم رو روی هم فشار میدم، طعم آهنِ شوری معدهِ جوانه های چشایم رو بهم میزنه...امروز پنجم دی ماه هزار و سیصد و نود و نه، روحم همراه با دود خارج شده از نوک اون کالیبر برای همیشه از تنم خارج شد.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: Asal_Zinati و Amerətāt

Nagi3300

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/10/20
ارسال ها
5
امتیاز واکنش
42
امتیاز
83
سن
38
زمان حضور
14 ساعت 42 دقیقه
نام داستان:

ژاکلین گم شده 《جلد اول》

نام نویسنده:نیکا خدابخشی

ژانر:تراژدی و عاشقانه

هدف:...

خلاصه:

چه بی انصافانه گرفت خانواده ام را...

آبی...

چه رنگ آرامش بخشی...

رنگی زیبا و دوست داشتنی! ...

نمی دانم چرا و چگونه اما آبی آرامش بخش آن شب بدجور دلگیر بود! طوفانی بود! اما چرا؟! چرا باید آنگونه و آن شب این اتفاق می افتاد؟!...

شب تولدش بود...

تولد دخترک دوست داشتنی ام...

نگاهش آرامش بخش بود درست مثله آبی دریا...

اما نمیدانم چرا دخترک آرام من هم آن شب عجیب طوفانی بود...

ناظر هرچه صلاحه...


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: Asal_Zinati

Asal_Zinati

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/2/20
ارسال ها
593
امتیاز واکنش
19,821
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار..
زمان حضور
129 روز 11 ساعت 21 دقیقه
باسلام
نام رمان:بی گنـ*ـاه
ژانر:جنایی_پلیسی
خلاصه:دو برادر دو قلو همسان که یکی از انها متهم به قتل پدرشان میشود که سالها پیش اونها رو ترک کرده...
ناظر خاصی مد نظر نیست.
با سلام؛
ناظر شما: Niuosha.dkw
لطفا منتظر ایجاد گفت و گو باشید.
من رو هم اد کنید :rose:


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: LIDA_M، Niuosha.dkw و Amerətāt

Asal_Zinati

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/2/20
ارسال ها
593
امتیاز واکنش
19,821
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار..
زمان حضور
129 روز 11 ساعت 21 دقیقه
#بی_مرزترین_رویا

نویسنده: غزاله صالحی

ژانر: معمایی ، عاشقانه

راوی: اول شخص

خلاصه:

اردیبهشت ماه سال 1385، عمارتی در باستی هیلز لواسان سبب گره خوردن چهار خانواده بهم میشه...
مهر ماه سال 1386،برخورد از پیش برنامه ریزی شده ای صورت میگیره که تبعات بی برنامه اون ،گره ها رو یکی پس از دیگری باز میکنه اما گره کوری در پس پرده میزنه...
فروردین ماه 1393،گره کورِ پس پرده بینایش رو به دست میاره به روی صحنه میاد و بار دیگه روابط موازی جریان گرفته بین اعضا را در مختصاتی به نام بی مرزترین رویا بهم گره میزنه.
مهر ماه 1399، گره کور میاد تا گردباد زندگی کسانی بشه که 13 سال پیش، طوفان زندگیش شدن اون از شیرازه جدا شده آیا میتونه تمام صفحاتت وجودش رو مثل روز اول از صفحه یک بچینه؟؟یا دست های پشت پرده آشفتگیش رو بیشتر از پیش دامن میزنند؟ بازی‌ گردان این بازی چه کسی است؟؟؟


#چند_صفحه_جلوتر

صدام از عجز و درد مرزهای قرمز پیش از این تعیین شده رو رد میکنه ، نگاه مبهوت و صورت زخمی پر از رد چاقو فردِ دست بسته پخش شده روی علوفه و کاه های روی زمین به سمتم کشیده میشه ، دستام رو بالا میبرم ، میخوام به آرامش گم شده توی این جغرافیا دعوتش کنم که فقط یک لحظه نوک اون کالیبر لعنتی رو از شقیقه اش دور کنه ، خیره توی نگاه به خون نشسته ام پوزخندی میزنه و اسمم رو لای لـ*ـب های ترک خورده اش تکرار میکنه و ماشه رو میکشه...همزمان با سقوط پلک هام روی هم ، بالاگرفتن صدای بع بع گوسفند های دورم ، ناله و فغان گوش خراش نفر سوم ، مخلوطی از خون و مغز روی صورتم میپاشه، برخورد یک جسم سخت با سطح زمین همزمان میشه با فاصله گرفتن پلک هام .... نگاهی به چشم های باز به من خیره اش میندازم ....لـ*ـب هام رو به بالا قوس و از هم فاصله میگیره ، صدای قهقهه ام پارادوکس عجیبی با مختصاتی که توش هستم داره ، سوت ممتدی چاقو به دست توی مغزم شروع به کشیده شدن میکنه ، خونریزی سلول های مغزی رو حس میکنم ... لـ*ـب های تر شدم رو روی هم فشار میدم، طعم آهنِ شوری معدهِ جوانه های چشایم رو بهم میزنه...امروز پنجم دی ماه هزار و سیصد و نود و نه، روحم همراه با دود خارج شده از نوک اون کالیبر برای همیشه از تنم خارج شد.
با سلام؛
ناظر شما: Ryhwn
منتظر ایجاد گفت و گو باشید :rose:
من رو هم اد کنید.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: غزاله صالحی و LIDA_M

Asal_Zinati

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/2/20
ارسال ها
593
امتیاز واکنش
19,821
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار..
زمان حضور
129 روز 11 ساعت 21 دقیقه
نام داستان:

ژاکلین گم شده 《جلد اول》

نام نویسنده:نیکا خدابخشی

ژانر:تراژدی و عاشقانه

هدف:...

خلاصه:

چه بی انصافانه گرفت خانواده ام را...

آبی...

چه رنگ آرامش بخشی...

رنگی زیبا و دوست داشتنی! ...

نمی دانم چرا و چگونه اما آبی آرامش بخش آن شب بدجور دلگیر بود! طوفانی بود! اما چرا؟! چرا باید آنگونه و آن شب این اتفاق می افتاد؟!...

شب تولدش بود...

تولد دخترک دوست داشتنی ام...

نگاهش آرامش بخش بود درست مثله آبی دریا...

اما نمیدانم چرا دخترک آرام من هم آن شب عجیب طوفانی بود...

ناظر هرچه صلاحه...
ناظر شما: خودم
منتظر ایجاد گفت و گو باشید. :rose:


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • عالی
Reactions: Nagi3300 و LIDA_M

mahaflaki

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/18
ارسال ها
693
امتیاز واکنش
17,009
امتیاز
303
محل سکونت
Golestan
زمان حضور
100 روز 13 ساعت 12 دقیقه
نام رمان: هالک
ژانر: علمی_تخیلی، عاشقانه
خلاصه: بیمارستان کوچک گرین استریت، تنها یک مرکز درمانی نبود. در اتاق سوم طبقه همکف، هیولایی لبخند بر لـ*ـب، با یک برگ تایید محرمانه منتظر بود تا کار را تمام کند.

ناظر پیشنهادی: عسل جآن و یا هادس


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Mahla_Bagheri، Narín✿، . faRiBa . و 5 نفر دیگر

Asal_Zinati

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/2/20
ارسال ها
593
امتیاز واکنش
19,821
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار..
زمان حضور
129 روز 11 ساعت 21 دقیقه
نام رمان: هالک
ژانر: علمی_تخیلی، عاشقانه
خلاصه: بیمارستان کوچک گرین استریت، تنها یک مرکز درمانی نبود. در اتاق سوم طبقه همکف، هیولایی لبخند بر لـ*ـب، با یک برگ تایید محرمانه منتظر بود تا کار را تمام کند.

ناظر پیشنهادی: عسل جآن و یا هادس
ناظر: خودم
موفق باشیم :rose:


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
  • قهقهه
  • عالی
Reactions: Karkiz، mahaflaki، LIDA_M و 2 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا