مشاعره با حرف غ

parädox · 9/11/20

غلام عشق شو کاندیشه این است
همه صاحبدلان را پیشه این است
حافظ
***
غمت در نهانخانه دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند
طبیب اصفهانی
***
غبار آیینه ی دل حجاب دیده ی ما ست
وگرنه شاهد ما بی نقاب می گذرد
شهریار
***
غمم غم بی و غمخوار دلم غم
غمم هم مونس هم یار و همدم
غمم نهله که مو تنها نشینم
مریزا بارک الله مرحبا غم
باباطاهر

moh@mad · 23/11/20

غافلی از حال دل،ترسم که این ویرانه را
دیگران بی صاحب انگارند و تعمیرش کنند

صائب تبریزی

غم رسيد و دل گرفت و حال هم پشت سرش
من شكستم دل شكست و بال هم پشت سرش
گردش دور فلك بر كام من هرگز نبود
بخت خوش از من رميد و فال هم پشت سرش

نائینی

غزالان را ز وحشت باز دارد دیدن چشمت
به چرخ آرد زمین را چون فلک گردیدن چشمت
به بیداری چه خواهد کرد یارب با نظربازان
که خوابانیدن تیغ است خوابانیدن چشمت
صائب

Z.A.H.Ř.Ą༻ · 23/11/20

غنچه کمربسته که ما بنده ایم
گل همه تن جان که به تو زنده ایم

غمزه نسرین نه زباد صباست
کز اثر خاک تواش توتیاست

نظامی گنجوی

غیر از عشق که پاینده وباقی است
باقی همه چون موج زدریا گذرانند

سعدی

غزل گفتی ودرسفتی بیاوخوش بخوان حافظ
که برنظم توافشاند فلک عقد ثریا را

حافظ

moh@mad · 23/11/20

زهرا ادهمی گفت:
غنچه کمربسته که ما بنده ایم
گل همه تن جان که به تو زنده ایم

غمزه نسرین نه زباد صباست
کز اثر خاک تواش توتیاست

نظامی گنجوی

غیر از عشق که پاینده وباقی است
باقی همه چون موج زدریا گذرانند

سعدی

غزل گفتی ودرسفتی بیاوخوش بخوان حافظ
که برنظم توافشاند فلک عقد ثریا را

حافظ

غم دارم و غم‌گسار می‌باید و نیست
در دست من آن نگار می‌باید و نیست
درد سر اغیار نمی‌باید و هست
تشریف حضور می‌باید و نیست

هلالی جغتایی

غافلی از حال دل ترسم که این ویرانه را
دیگران بی صاحب انگارند و تعمیرش کنند

صائب تبریزی

غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید
کز کجا سر غمش در دهن عام افتاد
من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم
اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد

سعدی

Z.A.H.Ř.Ą༻ · 23/11/20

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

غم کهن بمی سالخورده دفع کنید
که تخم خوشدلی اینست پیر دهقان گفت

غبار راه گذارت کجاست تاحافظ
به یادگار نسیم صبا نگهدار

غلام همت آن نازنینم
که کارخیر بی روی وریا کرد

غنچه گلبن وصلم زنسیمش بشکفت
مرغ خوشخوان طرب از برگ گل سوری کرد

غم دنیتی دنی چند خوری باده بخور
حیف باشد دل دانا که مشوش باشد

غمناک نباید بود از طعن حسودای دل
شایدکه چووابینی خیر تو دراین باشد

غنیمتی بشمر ای شمع وصل پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند

حافظ

moh@mad · 24/11/20

زهرا ادهمی گفت:
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

غم کهن بمی سالخورده دفع کنید
که تخم خوشدلی اینست پیر دهقان گفت

غبار راه گذارت کجاست تاحافظ
به یادگار نسیم صبا نگهدار

غلام همت آن نازنینم
که کارخیر بی روی وریا کرد

غنچه گلبن وصلم زنسیمش بشکفت
مرغ خوشخوان طرب از برگ گل سوری کرد

غم دنیتی دنی چند خوری باده بخور
حیف باشد دل دانا که مشوش باشد

غمناک نباید بود از طعن حسودای دل
شایدکه چووابینی خیر تو دراین باشد

غنیمتی بشمر ای شمع وصل پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند

حافظ

غم به هر جا که رود سرزده آید، به دلم
چه کنم خانه ی من بر سر راه افتاده است

کاشانی

غم عالم فراوان است و من یک غنچه‌دل دارم
چـسـان در شـیـشـه ی سـاعـت کنم ریگ بیابان را

صائب

غم به هر جا که رود، سرزده آيد به دلم
چه کنم، خانه من بر سر راه افتادست

انوری

Saghár✿ · 7/1/21

غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیر تو درین باشد
حافظ
***
غیر از گهر عشق که پاینده و باقی است
باقی همه چون موج، ز دریا گذرانند
سعدی
***
غافل از مور مشو گرچه سلیمان باشی
که ز هر ذره به درگاه خدا راه بود
صائب

Ryhwn · 16/1/21

غم عالم فراوان است و من یک غنچهدل دارم
چهسان در شیشهٔ ساعت کنم ریگ بیابان را؟
صائب تبریزی
***
غم و اندوه يار من باشد
تو به اندوه و غم چرايي يار؟
رهی معیری
***
غمگین تر از هر شب
دو چشمم باز بی خواب است امشب
با تو خواهم گفت
همه ناگفته هایم امشب
که دمی با تو به سر بردن
خودش آرامشی ناب است امشب
فریدون مشیری
***
غمِ عشقت بیابون پروَرُم کرد
هوای بخت بی بال و پرُم کرد
به مو گفتی صبوری کن صبوری
صبوری ، طرفه خاکی بر سرُم کرد
باباطاهر

FaTeMé_KH · 23/3/21

غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن
روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد

حافظ

غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وا بینی خیر تو در این باشد

حافظ

غلام همت آن رند عافیت سوزم
که در گدا صفتی کیمیا گری داند

حافظ

غلام مردم چشمم که با سیاه دلی
هزار قطره ببازد چو درد دل شمرم

حافظ

محدثه موحدی · 2/4/21

غافلی از حال دل ترسم که این ویرانه را
دیگران بی صاحب انگارند و تعمیرش کنند

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

اخراج شده

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

سرپرست بخش عمومی

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین