مشاعره با اشعار مولانا

moh@mad · 17/10/20

*KhatKhati* گفت:
تو نیکی می کن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز

زان خشم دروغینش زان شیوه شیرینش
عالم شکرستان شد تا باد چنین بادا

فاطمه باقری · 17/10/20

استن حنانه از هجر رسول
گریه میکرد همچو اصحاب عقول

کوثر پورخضر · 17/10/20

F_B_T گفت:
استن حنانه از هجر رسول
گریه میکرد همچو اصحاب عقول

لایق ان دیدم که من آیینه ای
پیش تو آرم چو نور سـ*ـینه ای
تا ببینی روی خوب خود در آن
ای تو چون خورشید شمع آسمان

niloofar.H · 17/10/20

ناله ای کن عاشقانه درد محرومی بگو
پارسی گو ساعتی و ساعتی رومی بگو

کوثر پورخضر · 17/10/20

niloofar.H گفت:
ناله ای کن عاشقانه درد محرومی بگو
پارسی گو ساعتی و ساعتی رومی بگو

واجب آید چون که امد نام او
شرح کردن رمزی از انعام او

*KhatKhati* · 18/10/20

کوثر پورخضر گفت:
واجب آید چون که امد نام او
شرح کردن رمزی از انعام او

یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا

moh@mad · 21/10/20

*KhatKhati* گفت:
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا

الا ای روی تو صد ماه و مهتاب
مگو شب گشت و بیگه گشت بشتاب
مرا در سایه ات ای کعبه جان
به هر مسجد ز خورشیدست محراب

کوثر پورخضر · 21/10/20

moh@mad گفت:
الا ای روی تو صد ماه و مهتاب
مگو شب گشت و بیگه گشت بشتاب
مرا در سایه ات ای کعبه جان
به هر مسجد ز خورشیدست محراب

بشنو این نی چون حکایت می کند
از جداییها شکایت میکند

فاطمه باقری · 22/10/20

دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم
کنون عزم لقا دارم من اینک رخت بربستم

کوثر پورخضر · 22/10/20

F_B_T گفت:
دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم
کنون عزم لقا دارم من اینک رخت بربستم

من چه گویم رگم هشیار نیست
شرح آن یاری که او را یار نیست

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی