مشاعره با اشعار فروغ فرخزاد

. faRiBa . · 24/8/20

قدرتی می خواست تا از خود جدا گردد
ای بسا شبها که با من گفتگو می کرد

Arnosh · 24/8/20

13f82 گفت:
قدرتی می خواست تا از خود جدا گردد
ای بسا شبها که با من گفتگو می کرد

ديروز به ياد تو و آن عشق دل انگيز

بر پيكر خود پيرهن سبز نمودم

در آينه بر صورت خود خيره شدم باز

بند از سر گيسويم آهسته گشودم

Arnosh · 24/8/20

13f82 گفت:
ما که از چشمان او بیهوده افتادیم
از چه می کوشیم تا خود چشم خود باشیم
ما نه آ*غو*شیم تا از خویشتن سوزیم
ما نه آوازیم تا از خویشتن لرزیم

من خيره به آينه و او گوش به من داشت

گفتم كه چه سان حل كني اين مشكل ما را

بشكست و فغان كرد كه از شرح غم خويش

اي زن چه بگويم كه شكستي دل ما را

Alone.wolf · 24/8/20

niloofar.H گفت:
ای ماهی طلائی مرداب خون من
خوش باد مستیت که مرا نوش می کنی

يا بيفتد خسته و سنگين
زير پای رهگذرها
یا که ما خود سایه های سایه های خود هستیم؟

niloofar.H · 24/8/20

ما که از چشمان او بیهوده افتادیم
از چه می کوشیم تا خود چشم خود باشیم

sahar83 · 24/8/20

Natasha گفت:
از منست این غم که بر جان منست
دیگر این خود کرده را تدبیر نیست
پای در زنجیر می نالم که هیچ
الفتم با حلقه ی زنجیر نیست

تورا میخواهم و دانم که هرگز
به کام دل در اغوشت نگیرم
تویی آن آسمان صاف و روشن
من این کنج قفس مرغی اسیرم

Alone.wolf · 24/8/20

sahar83 گفت:
تورا میخواهم و دانم که هرگز
به کام دل در اغوشت نگیرم
تویی آن آسمان صاف و روشن
من این کنج قفس مرغی اسیرم

می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش

sahar83 · 24/8/20

niloofar.H گفت:
ما که از چشمان او بیهوده افتادیم
از چه می کوشیم تا خود چشم خود باشیم

مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبار آلود و دور
یا خزانی خالی از فریاد و شور

Alone.wolf · 24/8/20

sahar83 گفت:
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبار آلود و دور
یا خزانی خالی از فریاد و شور

رفته است و مهرش از دلم نمیرود
ای ستاره ها چه شد که او مرا نخواست؟

Arnosh · 24/8/20

Alone.wolf گفت:
رفته است و مهرش از دلم نمیرود
ای ستاره ها چه شد که او مرا نخواست؟

تو آفتابی … او زمین … من آسمان
بر او بتاب زآنکه من نشسته ام
به ناز روی شانه ستارگان

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی