مشاعره با اشعار فاضل نظری

SAEEDEH.T · 20/7/20

SHADOW گفت:
در خیال آمدی و آینه قلب شکست
آینه تازه از امروز تماشا دارد

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم

Lindaw · 20/7/20

SAEEDEH گفت:
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم

موج عشق تو اگر شعله به دل‌ها بکشد
رود را از جگر کوه به دریا بکشد

Aseman Najm · 20/7/20

SAEEDEH گفت:
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم

من آن طبیبِ زمین گیر زار و بیمارم

که هرچه زهر به خود میدهم نمیمیرم

Lindaw · 20/7/20

Aseman Najm گفت:
من آن طبیبِ زمین گیر زار و بیمارم

که هرچه زهر به خود میدهم نمیمیرم

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست

Asal_Zinati · 20/7/20

Lindaw گفت:
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست

تنها گنـ*ـاه ما طمع بخشش تو بود
ما را کرامت تو گنه کار کرده است

Lindaw · 20/7/20

SHADOW گفت:
تنها گنـ*ـاه ما طمع بخشش تو بود
ما را کرامت تو گنه کار کرده است

تو اگر یوسف خود را نشناسی عجب است
ای که بینا شده چشم تو ز یک پیراهن

Aseman Najm · 20/7/20

Lindaw گفت:
تو اگر یوسف خود را نشناسی عجب است
ای که بینا شده چشم تو ز یک پیراهن

نه حرف عقل بزن با کسی، نه لاف جنون

که هر کجا خبری هست، ادعایی نیست

Aseman Najm · 20/7/20

mahaflaki گفت:
تو را هوای به آ*غو*ش من رسیدن نیست
وگرنه فاصله‌ی ما هنوز یک قدم است

«تنهایی و رسوایی»، «بی مهری و آزار»
ای عشق، ببین من چه کشیدم تو چه کردی!

Aseman Najm · 20/7/20

mahaflaki گفت:
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آ*غو*ش بگیرم که بمیرم

می‌خرامد غزلی تازه در اندیشه‌ی ما

شاید آهوی تو رد می‌شود از بیشه‌ی ما!

mahaflaki · 20/7/20

Aseman Najm گفت:
می‌خرامد غزلی تازه در اندیشه‌ی ما

شاید آهوی تو رد می‌شود از بیشه‌ی ما!

اینقدر اگر معطل پرسش نمی شدم
شاید قطار عشق مرا جا نمی گذاشت

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی