رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
...گرفته بودند. تیراندازی، شیرینی فروشی، سیرک، اتومبیلهای کوچکی که با قوهی برق به دور یک محور میگردیدند. بالنهایی که دور خود میچرخیدند. نشیمنهای متحرک و نمایشهای گوناگونی وجود داشت. صدای جیغ دخترها، صحبت، خنده، صدای همهمه موتور و موزیکهای مختلف در هم پیچیده بود.
#آینه_ی_شکسته ~ #صادق_هدايت
...در قهوه خانهی سر کوچهمان صبحانه بخورم. از آنجا که بیرون آمدم، اودت را دیدم. کیف ویولون دستش بود و به طرف مترو میرفت. من سلام کردم، او لبخند زد. بعد اجازه خواستم که آن کیف را همراهش ببرم. او در جواب سرش را تکان داد و گفت «مرسی». از همین یک کلمه، آشنایی ما شروع شد.
#آینه_ی_شکسته ~ #صادق_هدايت
مقصود از زندگی کیف و لـ*ـذت است.
تا می توانیم باید غم و غصه را از خودمان دور بکنیم، معلوم را به مجهول نفروشیم و نقد را فدای نسیه نکنیم.
انتقام خودمان را از زندگی بستانیم پیش از آن که در چنگال او خرد بشویم!
☆ ترانه های خیام
#صادق_هدايت
⊱ فقط با سايهی خودم خوب میتوانم حرف بزنم، اوست كه مرا وادار به حرف زدن میكند. فقط او میتواند مرا بشناسد، اوست که حتما میفهمد.
☆بوف_كور
#صادق_هدايت