...تنها
ژانر عاشقانه
خلاصه ای از رمان
یلدا کشو قوسی به کمرش داد و از تـ*ـخت بیرون امد و به سمت سرویس بهداشتی حرکت کرد و دستو رویش را شست
و بعد به سمت اشپزخانه رفت لقمه ای گرفت و با شیر برد و روبروی تیوی نشست و مشغول خوردن لقمه و شیر شد ناوهان پیامی روی گوشی اش امد
#ناشناس
_"امشب ساعت ده"
_شما؟
_یه...