رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#پارت342
دختربچه میگوید:
- دخترخالهام داره شربت میریزه.
صدای داد آرام در آن شلوغی پشت تلفن، به گوشم میرسد:
- گوشیو بیار صدفجان.
چند ثانیه منتظر میمانم و بالاخره صدای آرام لبخند بر لبانم میکارد:
- سلام، چطوری؟
روی تـ*ـخت مینشینم. چه قدر دلتنگ صدایش بودم، آن هم بعد از آنکه فقط شش ساعت از...
#پارت242
با تکان شدیدی که میخورم، صحنهی مقابل چشمانم شروع به تغییر میکند و کودک چشم عسلی پنج ساله مقابل چشمانم محو میشود و جایش را اردلان با صورتی پریشان و نگران میگیرد. گیج و منگ فقط نگاهش میکنم و او با نگرانی دست بر روی شانهام میگذارد و میگوید:
- چندین بار صدات زدم، ولی انگار اینجا...