رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
پاهای خونینش روی زمین کشیده میشد و به خاطر خونهای لَزِج، سنگریزهها و خاک به آنها چسبیده بود. دو مرد گرگینه قوی هیکل، به راحتی با یک دست خود زیر بازوی او را گرفته و از پلههای ورودی قصر اربوس بالا میرفتند.
سردستهی آنها جلوتر از آنها از پلهها بالا میرفت. سر بدون مویش زیر نور آفتاب برق...
#پارت175
اردلان همانطور که یقهی هودیاش را گرفته و در حال باد زدن خود است، جواب میدهد:
- یه سری زنگ زده بود به موبایلم، من حموم بودم و گیسو جواب داده بود. میدونی که خیلی زبون بازه، با زبون بازیاش کلی پدرتو خندونده بود.
یقهاش را رها کرده و میگوید:
- برم یه چیز خنک بگیرم. مردم از گرما...