رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
لاریسا پوزخند میزند:
- تو و عشق؟
متیس نوک تیز شمشیرش را روی زمین میکشد و نگاهش را نیز به زمین میدهد و میگوید:
- به خاطر عشق نفرین شدم.
سر بلند کرده و نگاهش را به لاریسا میدهد:
- برای این که کنارش باشم، از خودم و خانوادم گذشتم. هرکاری گفت انجام دادم. شدم قاتل دستآموزش.
پوزخند زد و با صدایی...
#پارت173
خود پیاده میشود. زیبا با لبخند پشت سرش پیاده میشود و من بعد از پیاده شدن اردلان، پیاده میشوم.
نگاهم به در رستوران مقابلم مینشیند. یک رستوران دو طبقه که طبقهی بالای آن دیوارهایش همه از جنس شیشه هستند.
به سمت در شیشهای رفته و پشت سر اردلان داخل میروم. نگاهم در اطراف میچرخد...