رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
پگاسوس به محض رفتن لاریسا، به سمت سربازانش میچرخد و با اخم و جدیت مقابلشان میایستد و با خشم فریاد میزند:
- چرا تنتون میلرزه؟ این ترس تو چشماتون برای چیه؟
سربازها تماما شرمنده سر به زیر میبرند و پگاسوس بار دیگر فریاد میزند:
- ما تموم زندگیمون منتظر همچین روزی بودیم. برای همچین روزی شب و...
#پارت171
با تکان خوردن دستی مقابل چشمانم، به خود میآیم و گیج به آرام صادقی زل میزنم. او با ابرویی بالا رفته میگوید:
- خوبی؟
لبخند کوچکی میزنم و افکار منفی را کناری گذاشته و سر تکان میدهم:
- خوبم.
نامطمئن سر تکان میدهد:
- پس من برم دیگه. از آشناییت خیلی خوشحال شدم.
لبخند میزنم:
- منم.
چند...