رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
آب دهانش را قورت میدهد و از سوزش ناشی از خشکی گلویش اخم میکند و عرق از پیشانی کنار میزند. نفسنفس میزند و نگاهش بین آن همه کوه نوکتیز به دنبال چشمه یا رودخانهای میگردد، اما به جز کوه و تکههای شیشه تیز و براق، چیزی وجود نداشت.
با ناامیدی دست بر زانو گذاشته و کمی خم میشود. چشمانش را...
#پارت163
لبخند زد:
- ولی اون ولم نکرد. مثل یه همراه مداوم اطرافم میپلکید و منو به ترک تشویق میکرد. مداوم میگفت تا پدر نفهمیده بیا بریم ترک کن؛ وگرنه ممکنه بلایی سرش بیاد اگه بفهمه.
لبخندش از بین رفت و با صدایی پر از بغض ادامه داد:
- و اون روز رسید. پدرم وسایل تزریقو تو کشوم دید و وقتی با اخم...