رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
صدای آوازی در غار میپیچد.
ابروهای لاریسا بالا میرود و متعجب به آلگونوست نگاه میکند. همانند مادری که برای خواباندن کودکش، لالایی میخواند، در حال آواز خواندن بود.
لاریسا گیج و سردرگم نگاهش بین پوزخند آلگونوست بزرگ و آلگونوست آوازخوان میچرخید که صدای افتادن بدنی از پشت سرش، چشمانش را درشت...
#پارت161
صدای تیموری نگاهم را به سمت خود میکشاند:
- دختر زیباییه.
سر تکان میدهم. متوجه نگاه ریزبیانه و لبخند منظوردارش میشوم. سریع دفتر را به سمتش میگیرم. او با لبخند دفتر را میگیرد. زیرلب کلمه « فعلا » را زمزمه کرده و سریع از آنجا میگریزم. مطمئن بودم در موردم خیالاتی کرده است.
وارد اتاق...