رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
به سمت در چوبی میرود و آرام آن را باز میکند و بعد از نیم نگاهی به لاریسا، دستهی شمشیرش را سفت میفشارد و سریع بیرون میرود. با نگاهش فضای تاریک را رصد میکند، اما هیچ چیزی دستگیرش نمیشود.
کاهدانی پشت کافه قرار دارد و اینجا فقط خانههایی دیده میشود که در تاریکی فرو رفته است.
آبدهانش را...
#پارت125
اردلان با اخم میگوید:
- منظورم این نبود.
یک قدم عقب میروم و میگویم:
- باید برم خونه. به خاطر همه چی ممنون. فردا میبینمت.
سریع از او فاصله گرفته و به سمت در خروجی دانشگاه قدم تند میکنم. بدبختی دیگرم این بود که عضلایم همه دادشان درآمده بود.
سریع سوار ماشین میشوم و اشک فراری بر...