رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#پارت92
نگاهم را به دستانم میدهم و میگویم:
- به خاطر وحشت زیاد بود؛ الان که همه جا روشنه، خوبم.
نگاهش میکنم و او لبخند تلخی میزند و میگوید:
- میخوای باز بریم پیش خانم توکلی یا یه دکتر دیگه؟
لبخند میزنم:
- نمیخواد بابا، من خوبم. فوبیا یه جزئی از منه و قرار نیست که هیچ وقت ازم جدا شه.
با...
هامان چشمانش را ریز میکند و با دقت همان قسمت را دید میزند. با تکان خوردن شاخهای، دو جفت چشم قرمز براق، اخمش را درهم میکند. دست لاریسا را میچسبد و آرام میگوید:
- فکر کنم یکی از اون موجودات باشه!
لاریسا سریع کنار هامان میایستد و منتظر عکسالعمل آن موجود میماند. هر لحظه منتظر بود تا حرکتی...