***
لبخند کوچک و شادی بر لبانش نشسته و آرام آرام موهای ریتای غرق در خواب را نوازش میکند. رنگ صورتش برگشته و نشاندهندهی حال بهترش بود.
کمی زخم سطحی روی صورتش دیده میشد که در مقابل زخمهای تنش چیزی به شمار نمیرفت. موقع تعویض لباسهای خاکیاش، متوجه آن زخمهای بد بر روی بدنش شده بود. معلوم بود...