رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#پارت96
لبخند میزنم و چند دستمال از جایگاه مخصوصش روی دیوار، بیرون میکشم و مشغول تمیز کردن صورتش میشوم و همزمان میگویم:
- دوست برای همین وقتاست دیگه.
اردلان پوزخند میزند:
- دوست؟ دوستای چندین سالهام بیرون وایسادن و انگار نه انگار که خودشون این بلا رو سر صورتم اوردند.
پشت پلک چشم راستش را...
لاریسا اخم کرده میگوید:
- سرنوشت حق نداره چیزی که متعلق به منه، ازم بگیره.
هلن پوزخند میزند:
- خیلی با اطمینان حرف میزنی.
لاریسا با تحکم میگوید:
- ازش مطمئنم. نابود میکنم هرچیزی رو که بخواد هامان رو ازم بگیره.
سریع بلند شده و مینشیند. با حرص، نان را با دندانهای تیزش جدا و در دهانش میکشد...