رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#پارت82
اردلان نگاهش میکند و با اخم میگوید:
- چشه مگه؟
سپهر نگاهی عاقل اندر سفیهانه به او انداخته و میگوید:
- بابا کت و شلوار دیگه از مد افتاده.
کت و شلوار را از اردلان گرفته و سرجایش برمیگرداند و بعد بازوی او را گرفته و به طرفی میکشاند و میگوید:
- بیا بهت بگم چی باید بپوشی.
با دور...
با عصبانیت شمشیرش را بیرون کشید و با یک فریاد بر روی یک شاخه از درخت فرود میآورد؛ ولی قلب ترک خوردهاش التیام نمییابد. صدا هنوز ادامه داشت:
- هامان، هامان، هامان...
شمشیر را در زمین فرو کرد و فریاد زد، فریادی که پرندههای آن اطراف را از شاخهها جدا و مجبور به پر زدن کرد.
قلبش بدجور زخم خورده...