رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#پارت81
اردلان با چشم غره نگاهم میکند و میگوید:
- فکر کردی به خاطر کادو میگم بیای؟
میخواهم چیزی بگویم که او کاملا به طرفم میچرخد و با اخم میگوید:
- مجبوری بیای. اگه نیای خودم میام دنبالت با چوب و چماق میبرمت. شیرفهم شدی؟
لبخندی کوچکی از این قلدربازیاش بر لـ*ـبم مینشیند. او که لبخندم را...
پوفی کشید و گفت:
- حداقل یه راهنمایی بکن.
اورسولا دامن بلند سبزش را دستی کشید و گفت:
- تو گفتی کاملی؛ پس خودت میتونی از پسش بربیای!
لاریسا با غیض نگاهش را از او گرفت. داشت از حرف خودش سوءاستفاده میکرد. نمیخواست با گفتن اینکه کامل نیست، غرورش را زیر پا بگذارد. به یاد دیروز افتاد. دیروزی که...