رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#پارت77
دستم را دوباره برای او تکان داده و گاز ماشین را میفشارم. بعد از نیم ساعت بلاخره به خانه میرسم. ماشین را در حیاط پارک کرده و داخل میروم. با دیدن دو کفش صورتی، لبخند میزنم. باورم نمیشد داشتم به خاطر دختری که یک زمان از او خوشم نمیآمد، لبخند میزدم.
سرم را تکانی داده و داخل میروم...
با شدت به سمت عقب کشیده شد. با حس چیزی روی دستش، چشمانش را باز کرد. هامان را مقابلش میدید که هنوز دستش را سفت چسبیده بود و نگران نگاهش میکرد. سرش را چرخاند و با دیدن چاقو در دستش، آرام رهایش کرد. صدای برخوردش با کف چوبی، در گوشش پیچید. نگاهی به دستان خونینش انداخت. برعکس همیشه اصلا از اینکه...