رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#صدای_ناله_های_ویولن
#پارت_۱۴۱
حدیث با گریههای پی در پیاش نه تنها اتاق، بلکه کل خانه را روی سرش گذاشته بود. جلو رفتم و خیلی سریع او را از آوا گرفتم. آوا لباس کج و معوجش را صاف کرد و با تن صدایی بلند گفت:
- من برم کتری رو بذارم رو گاز سروش شیرو آورد معطل نشیم.
نماند و فرصت نداد بگویم شیر...
هانیه نگاه آپارتمان بلندی که روبهروش بود کرد.
زیر لـ*ـب زمزمه کرد:
- یعنی غزل تو این آپارتمانه؟
از پایین دید که غزل از بالاترین پنجرهی همون آپارتمان براش دست تکون داد و درو باز کرد. هانیه دکمهی آسانسور رو فشار داد و نگاه گوشیش کرد.
غزل گفته بود طبقه ی ۲۳! هنوز هم براش عجیب بود.
رسید در خونه...