رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#صدای_ناله_های_ویولن
#پارت_۱۳۷
لحن بی حوصلهاش نشان میداد از وراجیهای سولماز و سنگینی لباس همزمان به ستوه آمده است. او را درک میکردم؛ هر کس دیگری هم هم صحبت آن زن تازه به دوران رسیده میشد حالی همچون او دامن گیرش میشد. لباس را از روی دست خانم شیرازی برداشتم. سنگین بود و توان حملش برای...
سرم رو انداختم پایین. صدای امیر به گوشم خورد:
- پاشو پاشو اینجوری سرما میخوری! لباسای کثیفت رو عوض کن. برو یه دوش بگیر تا سبک بشی.
بعد رفت سمت در. انگار یه چیزی یادش افتاد برگشت و نگام کرد:
- نبینم دیگه اون چشمای خوشگلت و اشکی کنی.
بعد رفت بیرون. کاش میتونستم جلوی اشکام رو بگیرم. من از خدام...