رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#صدای_ناله_های_ویولن
#پارت_۱۱۷
«سهیل»
شیشه شیر خالی شده را روی میز گذاشتم. حدیث را روی تشکچهی نرم پهن شده وسط پذیرایی گذاشته بودم و او بی محابا، با شکمی سیر مدام دست و پا میزد و ظاهراً قصد خوابیدن نداشت. کنارش نشستم و و دست کوچک مشت شدهاش را بین دو انگشتم نگه داشتم. از اینکه مانع حرکت...
ناراحت سرم رو پایین انداختم:
- دیشب هیچکس حرفمُ باور نکرد. نمیدونی چجوری تا صبح سر کردم، داشتم سکته میکردم.
کیان اومد جلو من رو تو بـ*ـغل خودش کشید:
- ولی من باور میکنم عزیزم.
سرم رو گذاشتم رو قلبش تا آروم بگیرم:
- مطمئنم یه نفر اومد، با چشم خودم دیدم کیان، جلو چشمم از رو دیوار پرید تو حیاط...