رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#صدای_ناله_های_ویولن
#پارت_۱۱۴
سیاهی شب گم شده بود و او، به فاصلهی چند قدمیام، با کت و شلوار یکدست سفید ایستاده بود. گویا که شب دامادیاش بود. چشمانم او را از بالا تا پایین کاوید. چاق تر شده بود، رژیم و تناسب اندامی که همیشه سودایش را داشت با لیوانی آب سرکشیده بود؛ اماموهای خاکستری...
هانیه با ترس زمزمه کرد:
-یع... یعنی چی مواد جا به جا کنن؟
کسری آروم آروم توضیح داد:
- کیسههای گرمی مواد رو زیر لباسش و تو جیبهاش مخفی میکردن تا وقتی افسون رو تحویل اون آشغالا میدن مواد رو هم بردارن، خداروشکر که کیان سریعتر رسید و نذاشت اتفاق بدتری بیافته.
هانیه از شدت ترس صداش خش برداشته...