رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#صدای_ناله_های_ویولن
#پارت_۱۱۲
نیم ساعتی که مامان برایش اولتیماتوم داده بود، تبدیل به دو ساعت شد و هنوز صدای بلندی مرا فرا نخوانده بود.
با بی میلی، دستبند استیل طرح بابونهام را روی مچم انداختم و قلابش را محکم کردم. یادم نمیرفت همیشه برای این دستبند چقدر ذوق میکردم اما حالا...
در اتاق...
هانیه به سمت صدا برگشت، شاهین پشت سرشون بود. هانیه با اینکه متعحب بود از حضور شاهین، لبخندی زد:
- سلام شاهین، خوبی؟
شاهین اشارهای به جایی که هانیه و کسری نشسته بودن کرد:
- میتونم بشینم؟
هانیه خودش رو نزدیک کسری کرد و گفت:
- البته بیا بشین.
شاهین رفت و نزدیک هانیه نشست.
- مبارکه هانیه جان،...