رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#صدای_ناله_های_ویولن
#پارت_۱۰۸
کتاب را با غضب بستم و خودکار طرح اسب تکشاخم را روی جزوههای پخش و پلایم پرت کردم. نگاهی به ساعت روی میزم انداختم. از دو گذشته بود؛ اما من بعد از این همه ساعت درس خواندن، هنوز یک کلمه هم حفظ نکرده بودم! پس فردا امتحان تحلیل ادبی داشتم و از فکر و خیالهای مهمانی...
کیان ماشین رو نگه داشت. چرخید سمتم و نگام کرد:
- امروز زود گذشت!
با ناراحتی نگاه هوا که تاریک شده بود کردم:
- یعنی الان باید خداحافظی کنیم؟ دلم نمیاد برم خب.
لبخند زد:
- امیر میاد میبینمتونها!
اومد جلو پیشونیم رو ب*و*س کرد. ولی من طاقت نیاوردم و سرم رو بردم جلو.
معلوم نبود بخاطر امیر قراره...