رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#پارت.6
دستم رو به عنوان خوبم بالا آوردم و با کمک بابام از جا بلند شدم.
مامانم جلوی در نگران وایساده بود و وقتی دید دارم به سمتش میرم، گفت:
- آرام، دخترم، حالت خوبه؟
سرم رو بی حال تکون دادم. مامانم انگار فهمید که حوصله، حرف زدن ندارم، برای همین چیزی نگفت. با کمک بابام از دادگاه بیرون اومدیم...
#پارت.6
قدمای بلندی برداشتم ورفتم سمت راست اتاقم که میز کارم اونجا قرار داشت، پرونده ایی که دستم بود رو پرت کردم رو میز چوبی قهوه ایی رنگم و پشت میز رو صندلی چوبی که همرنگ میزم بود نشستم. سوییچ ماشین رو انداختم تو کیف چرم مشکیم و خم شدم در کمد میزم رو باز کردم، کیفم رو گذاشتم داخل کمد. چرخیدم...
#تاب_رخ_او
#پارت.6
- تو الآن میخندی؛ ولی من قیافهم با خر شرک مو نمیزد اون لحظه. يکی نیست بگه آخه پدر من میخوای تخریب کنی چرا پای کفتار رو وسط میکشی.
هنوز ثانیهای از تموم شدن حرفش نگذشته بود که همدم، امیر و کامران وارد کافه شدن. حقیقتاً به وجود تکتکشون الآن احتیاج داشتم.
- بچهها...