رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#پارت.5
تا رسیدن به دادگاه، مُردمو زنده شدم، همه متوجه حالم شده بودند اما به روم نمیآوردن. با رسیدن به دادگاه، نگاهی به تابلو کردم و به سختی پیاده شدم، انگار وزنهای ۱۰۰ کیلویی، روی شونه هام بود و من باید حملش میکردم، با کمک آوین، وارد ساختمون اداری دادگاه شدیم و منتظر بودیم تا صدامون کنن.
با...
#پارت_5
نگاهی بهش انداختم ونفس عمیقی کشیدم ودونه دونه لباسایی که تنم بود رو درآوردم، قدم برداشتم به سمت کمد دیواری که رخت خواب داخلش بود، یه بالشت از روی رخت خواب برداشتم و پرت کردم روی زمین وکنارش دراز کشیدم. سکوت کل اتاق رو گرفته بود وجز صدای تیک تیک ساعت که روی دیوار بالاسرم بود تو فضای اتاق...
#تاب_رخ_او
#پارت.5
پریناز دستی به موهای بهم ریختهش زد و با چهرهی داغونش رو بهم توپید:
- حالت خوبه؟ نه واقعاً برام سواله که تو حالت خوبه؟ مثل اینکه خرخونیهای دیشبت روانیت کرده آره؟
واقعیتش این بود که خودم هم دردم رو نمیدونستم. آخ سعید این چی بود بهم گفتی؟ چرا بهمم ریختی سعید. چرا؟
- پریناز...