رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
...و مطمئن كه تو هم مي تواني خوشبختم كني … تو از من آدمي ساختي كه اصلاً تصورش را هم نمي كردم. حتي با اين شرايطي كه داري باز هم ميتواني شادم كني. از تمام آدم هاي دنيا فقط مي خواهم كنار تو باشم، تو را به هر كسي ترجيح ميدهم، حتي اين تويي كه به نظر خودت از دست رفته است.
☆من پیش از تو
#جوجو_مویز
...دردي هست، نه ترسي و نه اشتياق و آرزويي. مرگ ،اميد بود كه داشت با اين تسكين به وجود مي اومد. به زودي مي تونستم ادوارد رو ببينم . ما تو اون دنيا به هم مي رسيديم، چون مطمئن بودم كه خدا مهربونه، خدا هرگز اون قدري بي رحم نيست كه ما رو از تسكين تو اون دنيا محروم كنه.
☆دختری که رهایش کردی...
من بهتر از هر کسی میدانستم چهره ای که آدمها انتخاب میکنند تا از خودشان به دنیا ارائه کنند؛ با آنچه در اصل هستند بسیار فرق میکند.
☆پس از تو
#جوجو_مویز
اصلاً نمیدانستم موسیقی میتواند قفل وجود آدم را باز کند،
آدم را به جایی ببرد
که حتی آهنگسازش هم انتظارش را ندارد!
نمیدانستم موسیقی اثری از خود بر دنیای اطراف ما بر جا میگذارد.
گویی اثرش را با خود به هر کجا میروید، میبرد.
☆ من پیش از تو
#جوجو_مویز
اینکه انسان بتواند مایحتاج زندگانی خود را از طریق انجام کاری که دوست دارد کسب کند، یکی از بزرگترین موهبتهای زندگانی است.
☆ دختری که رهایش کردی
#جوجو_مویز
چه فایده ای دارد که آدم بخواهد دائم رنج و اندوهش را بازنگری کند؟ مثل این میشود که یکسره با یک زخم ور بروی و نگذاری التیام پیدا کند!
☆ پس از تو
#جوجو_مویز
...و مطمئنم كه تو هم میتوانی خوشبختم كنی.
تو از من آدمی ساختی كه اصلاً تصورش را هم نمیكردم. حتی با اين شرايطی كه داری باز هم میتوانی شادم كنی.
از تمام آدمهای دنيا فقط ميخواهم كنار تو باشم، تو را به هر كسی ترجيح ميدهم، حتی اين تويی كه به نظر خودت از دست رفته است.
☆ من پیش از تو...
من بهتر از هر کسی میدانستم چهره ای که آدمها انتخاب میکنند تا از خودشان به دنیا ارائه کنند؛ با آنچه در اصل هستند بسیار فرق میکند.
☆پس_از_تو
#جوجو_مویز
...اینقدر نگران نباش. میدونیم سخته ولی هر چه که بشه به تو افتخار می کنیم».
-«چرا؟ برای چی؟ من باختم. همه میگن من اصلا نباید هیچ تلاشی می کردم، اکثر مردم همین رو میگن» پدرش لیو را در آ*غو*ش کشید.
_«برای ادامه دادن. دختر عزیزم، ادامه دادن خودش یه عمل قهرمانانه است.»
☆دختری_که_رهایش_کردی...
تلاش کردم به او بفهمانم چه ارزشی برایم دارد. درست که می توانستم با یک سوت یک میلیون تاکسی خبر کنم، ولی هنوز هم او تنها کسی بود که میخواستم با من سوار تاکسی شود.
☆هنوز_هم_من
#جوجو_مویز
⊱ او نگران نبود. جنی می خواست به مادرش بگوید در حباب کوچکش پر از حس آرامش کامل است. فقط ناراحتی مبهمی داشت از این که نمیتوانست آن کسی باشد که همه انتظار داشتند. در این مرحله بود که هروقت بیش از اندازه فکرش درگیر می شد، به ناچار بار دیگر به خواب می رفت.
☆آخرین_نامه_معشوق
#جوجو_مویز
...پیدات شد و هیچی... هیچی دیگه معنی نداره... همه ی اون چیزایی که نقشه کشیده بودم، خونه ها، بچه ها، تعطیلات، الان دیگه اونا رو نمی خوام. من خوب غذا نمیخورم. خوب نمی خوابم. تمام وقتم داره به فکر کردن درباره ی تو میگذره. خودم میدونم که نمیتونم از فکر کردن به تو دست بکشم.»
☆آخرین_نامه_معشوق...