رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
خندیدم:
- نمیدونم که.
دستش رو از توی دستم بیرون کشید:
- پاشو بریم بیرون یه هوایی بخوریم، خسته شدم از این خونهی لعنتی.
نگران با چشم به داخل خونه اشاره کردم:
- مشکلی پیش نیاد؟ کامرانی گیر نده؟
کیان سرش رو بالا برد:
- نه بابا چیکار داره.
با عجله رفتم توی اتاق و یه مانتوی خُنک ِآبیِ آسمونی...
#آیناز
#پارت_۴۳
با گیجی حاصل از علامت سوالهای پررنگ در ذهنم میون بقیهی بیمارها رفتم.
قلبم از حزنی که بین پستوهای قلب تک تکشون نهفته بود به درد میاومد. این غم رو از داخل چشمهای یک یکشون میشد خوند. معصومیتی که بین زنجیر اشتباه دیگران مبحوس شده بود!
حالم گرفته شده بود. بقیهی گلها رو هم...