رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#صدای_ناله_های_ویولن
#پارت_هفتاد
انگشتانم را داخل موهایم لغزاندم. رو از چهرهی برزخیاش گرفتم و گفتم:
- چشم. همین امشب بهتون توضیح میدم؛ اما اول بذارید برم برای این بچه خرید کنم بعد.
پدر روی دندهی لج افتاده بود که به هیچ صراطی مستقیم نمیشد.
- نخیر! تو میمونی سروشو میفرستم بره خرید...
#پارت_هفتاد
***
نمیدونستم چیکار کنم. نمیتونستم همه چیز رو ندید بگیرم و به زندگیم ادامه بدم. نمیشد، نمیتونستم.
هوا تاریك شده بود. رفتم تو حیاط روی تاب زنگ زدهٔ گوشهٔ حیاط نشستم. خدایا من هیچی از آیندم نمیدونم. نمیدونم قراره چی بشه. دوباره گوشه های چشمام سوخت. دیگه حوصله و تحمل گریه نداشتم...