رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#پارت_پانزده
پناه لـ*ـب گزید و زیر چشمی به آذر خانم و لبخند گوشهی لـ*ـبش نگاهی انداخت و در این دم، صدای بابکخان پدر شایان بلند شد.
- راه گم کردید؟
پناه از آ*غو*ش شایان بیرون آمد و با لبخند سمت بابکخان برگشت. دیدن او، در این شب عجیب کمی دلش را آرام میکرد؛ او بود که همیشه، حسرت بی پدری را در دلش...
...با بارش پنبه های سفید از اسمان بی کرانت، بدبختی های من نیز آغاز میشد.
هروقت از کرده خود پشیمان میشدم و به نماز پناه میبردم؛ سوالها و حرف های ابلیس بیشتر میشد.
اما باید جنگید.
نباید تسلیم شد.
مگر نه؟!
جنگ با شیطان، با خدا بودن است.
جنگ ما آغاز شد ...
#دلنوشته_رگ_وسواس
#پارت_پانزده
#ثنا_قاسمی